کلمه جو
صفحه اصلی

condolence


معنی : تسلیت، اظهار تاسف، همدردی، عزا
معانی دیگر : دلداری (دادن)، (اظهار) همدردی، هم سوگی، تسلی، تسلیت (condolement هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

همدردی، تسلیت، اظهار تأسف


تسلیت، همدردی، اظهار تاسف، عزا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: sympathy with a grieving or suffering person.
مترادف: pity, sympathy
مشابه: commiseration, compassion, empathy

- She expressed her condolence to the family for their sad loss.
[ترجمه ترگمان] او همدردی خود را برای خانواده و از دست دادن تاسف خود بیان می کرد
[ترجمه گوگل] او برای از دست دادن ناراحتی خود از خانواده خواسته است

(2) تعریف: (often pl.) a formal expression of such sympathy.
مترادف: sympathy
مشابه: commiseration, consolation, solace

- Please send my condolences to his widow.
[ترجمه ترگمان] لطفا همدردی منو به بیوه - ش بفرست
[ترجمه گوگل] لطفا ازدواج خود را به بیوه خود بفرستید

• expression of sympathy, commiseration, consolation
condolence is sympathy that you express for someone whose friend or relative has died.

مترادف و متضاد

تسلیت (اسم)
soothing, commiseration, condolence, consolation

اظهار تاسف (اسم)
commiseration, condolence

همدردی (اسم)
sympathy, pity, condolence

عزا (اسم)
patience, condolence, mourning, lamentation

sympathy


Synonyms: comfort, commiseration, compassion, condolement, consolation, fellow feeling, solace


جملات نمونه

1. letter of condolence
نامه ی تسلیت (آمیز)

2. Neil sent him a letter of condolence.
[ترجمه ترگمان]نیل براش یه نامه تسلیت فرستاده
[ترجمه گوگل]نیل یک نامه از تسلیت به او فرستاد

3. The liberals regarded sending telegrams of condolence as a polite gesture.
[ترجمه ترگمان]آزادیخواهان تلگراف را به صورت یک حرکت مودبانه برای او می فرستاد
[ترجمه گوگل]لیبرال ها در حال فرستادن تلگراف از تسلیت به عنوان یک ژست مودبانه

4. And by coincidence, his letter of condolence had arrived.
[ترجمه ترگمان]و به طور تصادفی، نامه تسلیت به آنجا رسیده بود
[ترجمه گوگل]و با تصادف، نامه ای از شهادتش وارد شد

5. For days the queue to sign the Condolence Book in the embassy lobby had stretched twice around Grosvenor Square.
[ترجمه ترگمان]برای چند روز صف برای امضای کتاب condolence در لابی سفارت دو بار دور میدان Grosvenor کشیده شد
[ترجمه گوگل]برای روزها صف برای امضای کتاب مشاجره در لابی سفارت دو بار در برابر میدان گراسنور کشیده شد

6. The performers in the condolence show are either young singers or middle - aged singers.
[ترجمه ترگمان]مجریان برنامه های تسلیت، خوانندگان جوان و یا خوانندگان میانسال هستند
[ترجمه گوگل]هنرمندانی که در نمایشگاه محبت هستند، خوانندگان جوان یا خوانندگان میانی هستند

7. Please accept my condolence on your mother's death.
[ترجمه ترگمان]لطفا تسلیت منو روی مرگ مادرت قبول کن
[ترجمه گوگل]لطفا قبول من از مرگ مادر شما را بپذیرم

8. Hearty condolence to you may you have strength to bear this great affliction.
[ترجمه ترگمان]همدردی با تو ممکنه تو قدرت داشته باشی که این مصیبت بزرگ را تحمل کنی
[ترجمه گوگل]با تردید قاطعانه به شما ممکن است شما قدرت تحمل این دردسر بزرگی داشته باشید

9. We made a call of condolence.
[ترجمه ترگمان] ما یه تماس از همدردی گرفتیم
[ترجمه گوگل]ما از تسلیت می گوییم

10. You should, however, send a letter of condolence to your father - in - law . "
[ترجمه ترگمان]با این حال، شما باید یک نامه تسلیت به پدر خود ارسال کنید \"
[ترجمه گوگل]با این حال، باید نامه ای از تسلیت به پدر و مادرتان بفرستید '

11. I felt that no words of condolence availed, and I let him lie there quietly.
[ترجمه ترگمان]احساس کردم که هیچ کلامی از تسلیت فایده ندارد و من به او اجازه دادم که آرام آنجا دراز بکشد
[ترجمه گوگل]من احساس کردم که هیچ کلمه ای از محبت از آن استفاده نمی شود و من اجازه می دهم او بی سر و صدا دروغ بگوید

12. Letters and telegrams of condolence streamed in from heads of state, housewives, politicians, millionaires, secretaries.
[ترجمه ترگمان]نامه های تسلیت و تلگراف که حاکی از همدردی و تسلیت بود، از سران دولت، زنان خانه دار و میلیونر و غیره و غیره
[ترجمه گوگل]نامه ها و تلگراف های تسلیت با سران دولت ها، زنان خانه دار، سیاستمداران، میلیونرها، و منشیان در جریان است

13. I'm sorry to hear that. Please accept my condolence . Take time off as necessary.
[ترجمه ترگمان]متاسفم که اینو می شنوم لطفا همدردی منو بپذیرید به همون اندازه که لازمه وقت بگیر
[ترجمه گوگل]متاسفم که این را می شنوم لطفا قبول من را بپذیر زمان لازم را بردارید

14. I was touched, I said something in condolence with him.
[ترجمه ترگمان]من متاثر شدم، چیزی در همدردی با او گفتم
[ترجمه گوگل]من لمس شدم، چیزی در ارتباط با او تردید داشتم

letter of condolence

نامه‌ی تسلیت (آمیز)


Please accept my condolences.

لطفاً (مراتب) تسلیت مرا بپذیرید.


پیشنهاد کاربران

تسلیت
همدردی


کلمات دیگر: