1. He stormed out of the meeting in high dudgeon.
[ترجمه ترگمان]با غیظ و اوقات تلخی بسیار بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او از جلسه در خاندان بالا سرقت کرد
2. He stalked off in high dudgeon.
[ترجمه ترگمان]او با اوقات تلخی بسیار بیرون رفت و بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او در خلبان بزرگ خلع سلاح کرد
3. He stomped out of the room in high dudgeon.
[ترجمه ترگمان]او با اوقات تلخی از اتاق بیرون رفت و بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او از اتاق در خلبان بزرگ خفه شد
4. Washington businesses are in high dudgeon over the plan.
[ترجمه ترگمان]کسب و کاره ای واشنگتن نسبت به این برنامه شدیدا عصبانی و عصبانی هستند
[ترجمه گوگل]کسب و کارهای واشنگتن بر روی این برنامه در معرض خطر قرار دارند
5. She stormed out in high dudgeon.
[ترجمه ترگمان]او با اوقات تلخی بسیار بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او در خلال خلبانان بالا گرفت
6. Utzon left Australia dudgeon in 196 never to return, before he could finish designing the interiors.
[ترجمه ترگمان]Utzon استرالیا را در سال ۱۹۶ ترک کرد تا قبل از اینکه بتواند طراحی داخلی را به پایان برساند، هیچ وقت برنگردد
[ترجمه گوگل]اوتسون در سال 1963 خلبان استرالیایی را ترک کرد و هرگز به بازگشت نرسید، قبل از اینکه بتواند طراحی داخلی را انجام دهد
7. This only heightened the dudgeon of the American Catholic right.
[ترجمه ترگمان]این تنها خشم dudgeon را نسبت به جناح کاتولیک نسبت می داد
[ترجمه گوگل]این فقط روحانی از حق کاتولیک آمریکایی را افزایش داد
8. And on and on, the dudgeon reaching operatic heights.
[ترجمه ترگمان]و روی هم رفته، the به بلندی های اپرا reaching
[ترجمه گوگل]و در و، خرس به ارتفاعات بالا می رسد
9. They left in high dudgeon.
[ترجمه ترگمان]آن ها بیرون رفتند و بیرون رفتند
[ترجمه گوگل]آنها در خلبان بزرگ باقی ماندند
10. After waiting over an hour for them, he drove off in high dudgeon.
[ترجمه ترگمان]او بعد از یک ساعت صبر کرد و بیرون رفت و بیرون رفت و بیرون رفت
[ترجمه گوگل]پس از گذشت بیش از یک ساعت برای آنها، او در خلبان بزرگ سوار شد
11. I was just so furious that I swept out in high dudgeon.
[ترجمه ترگمان]خیلی عصبانی بودم که با غیظ و اوقات تلخی بیرون رفتم
[ترجمه گوگل]من فقط خیلی خشمگین بودم که در خلال خلبان بالا رفتم
12. The kuei will usually give up and leave a house in high dudgeon.
[ترجمه ترگمان]The معمولا از جا بلند می شوند و یک خانه را در غیظ و غیظ روی زمین می گذارند
[ترجمه گوگل]Kuei معمولا رها کردن و ترک یک خانه در خلبان بزرگ است
13. I was hoping for hints that I was going to be excused from this high dudgeon of physical terror.
[ترجمه ترگمان]من امیدوار بودم که به این نکته اشاره کنم که من از این نوع غیظ و اوقات تلخی جسمانی معذرت می خواهم
[ترجمه گوگل]امیدوار بودم به نکات اشاره کنم که من از این ریشخند بزرگ ترور فیزیکی محروم شدم
14. I told her not to speak to me like that and she left the room dudgeon.
[ترجمه ترگمان]من به او گفتم که با من مثل این حرف نزند و بیرون رفت و بیرون رفت
[ترجمه گوگل]من به او گفتم که با من صحبت نکنم و او خلبان اتاق را ترک کرد