کلمه جو
صفحه اصلی

preaching


معنی : موعظه
معانی دیگر : وعظ، واعظی

انگلیسی به فارسی

موعظه


مترادف و متضاد

موعظه (اسم)
sermon, allocution, admonishment, preaching, preachment

جملات نمونه

1. Christ began preaching to large crowds.
[ترجمه ترگمان]مسیح سخنرانی خود را برای جمعیت بزرگ آغاز کرد
[ترجمه گوگل]مسیح شروع به سخن گفتن به جمعیت های بزرگ کرد

2. The teacher kept preaching about the importance of study.
[ترجمه ترگمان]معلم درباره اهمیت مطالعه وعظ می کرد
[ترجمه گوگل]معلم در مورد اهمیت مطالعه موعظه کرد

3. My sister has been preaching at me again about my lack of neatness.
[ترجمه ترگمان]خواهرم دوباره در مورد کمبود تمیز کردن من موعظه می کرد
[ترجمه گوگل]خواهر من دوباره در مورد عدم انعطاف پذیری به من ملامت کرده است

4. He was always preaching exercise and fresh air.
[ترجمه ترگمان]او همیشه ورزش می کرد و هوای تازه می کرد
[ترجمه گوگل]او همیشه موظف به ورزش و هوای تازه بود

5. These misguided people go around preaching up violence.
[ترجمه ترگمان]این مردم گمراه به سخنرانی در مورد خشونت ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]این افراد گمراه در اطراف می گویند تا خشونت

6. He was always preaching the virtues of capitalism.
[ترجمه ترگمان]او همیشه فضایل سرمایه داری را موعظه می کرد
[ترجمه گوگل]او همیشه فضیلت سرمایه داری را مطرح می کرد

7. He practised a preaching and teaching ministry there for over 40 years.
[ترجمه ترگمان]او بیش از ۴۰ سال در آنجا موعظه می کرد و تدریس می کرد
[ترجمه گوگل]او بیش از 40 سال در آنجا مأموریت و تدریس کرده است

8. He certainly believed in preaching hellfire and damnation.
[ترجمه ترگمان]او قطعا به سخنرانی آتش جهنم و لعنت اعتقاد داشت
[ترجمه گوگل]او قطعا در موعظه آتش و آتش جهنم اعتقاد داشت

9. He traveled the southern states, preaching the gospel .
[ترجمه ترگمان]او به ایالات جنوبی سفر کرد و انجیل را موعظه کرد
[ترجمه گوگل]او از ایالت های جنوبی سفر کرد و موعظه انجیل را تکذیب کرد

10. Mellors was preaching heresy and had to be immediately defrocked.
[ترجمه ترگمان]Mellors در حال موعظه گری بود و باید سریعا خلع لباس شود
[ترجمه گوگل]Mellors موعظه ی ereasy بود و مجبور بود بلافاصله defrocked

11. My mother's always preaching at/to me about keeping my room tidy.
[ترجمه ترگمان]مادرم همیشه برایم موعظه می کند تا اتاق مرا مرتب نگه دارد
[ترجمه گوگل]مادر من همیشه در مورد من / در مورد نگه داشتن اتاق من مرتب سخن می گوید

12. The man was preaching the Gospel.
[ترجمه ترگمان]این مرد انجیل را موعظه می کرد
[ترجمه گوگل]این مرد انجیل را موعظه کرد

13. His practice does not consort with his preaching.
[ترجمه ترگمان]عمل او با موعظه های او سازگار نیست
[ترجمه گوگل]تمرین او با موعظه او مطابقت ندارد

14. Health experts are now preaching that even a little exercise is far better than none at all.
[ترجمه ترگمان]متخصصان بهداشت اکنون موعظه می کنند که حتی یک ورزش کوچک از هیچ کدام بهتر نیست
[ترجمه گوگل]کارشناسان بهداشتی در حال حاضر موعظه می کنند که حتی یک تمرین کوچک، خیلی بهتر از هیچ کس نیست

15. He's such a pain - he's always preaching about the virtues of working hard and getting up early.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی درد می کنه - همیشه در مورد خوبی های کار کردن و زود بیدار شدن موعظه می کنه
[ترجمه گوگل]او چنین درد دارد - او همیشه درباره فضایل سخت کار و زود هنگام مواجه می شود

پیشنهاد کاربران

سخنرانی کردن


کلمات دیگر: