کلمه جو
صفحه اصلی

slouchy


معنی : خمیده، تنبل، بی عرضه
معانی دیگر : قوز کرده، سرخمیده، بد قواره، دولا دولاراه رونده

انگلیسی به فارسی

دولا دولاراه رونده، خمیده، تنبل، بی عرضه


شلوغی، خمیده، بی عرضه، تنبل


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: slouchier, slouchiest
مشتقات: slouchily (adv.), slouchiness (n.)
• : تعریف: of, relating to, or designating a slouch or one that slouches.

• bent, stooped, drooping

مترادف و متضاد

خمیده (صفت)
bowed, bent, limber, geniculate, limped, slouchy, embowed, humpy

تنبل (صفت)
tardy, slow, idle, slouchy, sluggish, bone-idle, lazy, indolent, slothful, do-nothing, inactive, slothy, soporiferous

بی عرضه (صفت)
inept, incapable, slouchy, stick-in-the-mud, dowdy

جملات نمونه

1. She's a large, slouchy lady with a big pot belly which she doesn't try to hide.
[ترجمه ترگمان]اون یه خانم بزرگ و slouchy با یه قابلمه بزرگ که سعی نمی کنه پنهانش کنه
[ترجمه گوگل]او بانوی بزرگ و شلوغ با یک کلاه گلدان بزرگ است که او سعی نمی کند پنهان شود

2. Slouchy denim bucket shape with suede trim.
[ترجمه ترگمان]قالب یک سطل کتانی راه راه با طرح کفش جیر جیر
[ترجمه گوگل]شکل سطل شلوغی با جامه پوشیدن جیر

3. I'll miss the prodigious sleeper, the slouchy, gangly, drowsy kid who napped in the player lounge and shuffled around in flip-flops for the past 15 years.
[ترجمه ترگمان]دلم برای خواب شگفت انگیزی تنگ می شه، اون بچه لاغر و بلند و بلند و بلند و drowsy که در سالن بیلیارد بازی می کرد و برای ۱۵ سال گذشته دور خودش می چرخید
[ترجمه گوگل]من از خواب زمستانی شگفت انگیز، بچه ی سوزنی، بیرحمانه، سرسبز، که در سالن پخش پخش می شود و 15 سال گذشته در اطراف آن شلوغ شده است، از دست می دهید

4. We had a small side room with a slouchy couch and a television set.
[ترجمه ترگمان]ما یک اتاق کوچک با مبل راحتی و یک مجموعه تلویزیونی داشتیم
[ترجمه گوگل]ما یک اتاق کوچک با یک نیمکت شلوغ و یک تلویزیون داشتیم

5. Slouchy handbags look sloppy. Choose structured styles that project an organized image.
[ترجمه ترگمان]کیف های دستی مرتب و نامرتب به نظر می رسند سبک های ساختار یافته را انتخاب کنید که یک تصویر سازمان یافته را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]کیف های دستی Slouchy به نظر خیره مانده اند سبک های ساختار یافته ای که یک تصویر سازمان یافته را طراحی می کنند را انتخاب کنید

6. Nautically inspired striped sweater dresses, slouchy drawstring-waist jackets, and a romper or two represented the sportier side of things.
[ترجمه ترگمان]لباس های sweater راه راه، slouchy drawstring، jackets waist، و یک romper یا دو طرف نشانگر آن بودند
[ترجمه گوگل]لباس های ژاکت راه راه دریایی الهام بخش، کت های کمرنگ طناب دار، و یک گردنبند یا دو انگشت، نشان دهنده جبهه ورزشی همه چیز است

7. 'I'd never wear designer slouchy pajamas myself, ' he says.
[ترجمه ترگمان]می گوید: من خودم هیچ وقت طراح لباس slouchy نمی پوشم
[ترجمه گوگل]او می گوید: 'من هرگز لباس خواب طراحان را به تنهایی نمی پوشانم '

8. The Cameron boyfriend jean boasts a slouchy mid rise and baggy leg that tapers to a skinny opening.
[ترجمه ترگمان]به گفته دوست پسر کامرون، جین، یک پا بلند بالا و یک پا baggy که به سمت یک دهانه باریک کشیده می شود، به خود می بالد
[ترجمه گوگل]دوست پسر جین کامرون دارای یک میانه بلند و قهوه ای است که به یک بازو لاغر متصل می شود

9. He likes to wear slouchy hat for style.
[ترجمه ترگمان]او دوست دارد کلاه slouchy را برای سبک لباس بپوشد
[ترجمه گوگل]او دوست دارد به سبک کت شلوغی بپوشد

10. A soft, slouchy style for daytime and a clutch for evening are a great start.
[ترجمه ترگمان]یک سبک ساده و نرم برای روز و یک کلاچ برای شب یک شروع خوب است
[ترجمه گوگل]یک سبک نرم و شلوغ برای روز و یک کلاچ برای شب، یک شروع عالی است

11. A slouchy figure crossed the opposite corner and glanced furtively in his direction.
[ترجمه ترگمان]هیکل slouchy از گوشه مقابل گذشت و دزدانه به طرف او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]یک شکل شلوغ از گوشه مقابل کنار گذاشته شد و به سمتش نگاه کرد

12. They were careless, slouchy, and more or less pale from confinement.
[ترجمه ترگمان]آن ها بی دقت و بیش از معمول از زندان دور بودند
[ترجمه گوگل]آنها بی دقت بودند، سرگردان بودند و از زندان کم و بیش کم رنگ بودند

13. This spring, if fashion houses have their way, we'll all be wearing slouchy jersey jogging bottoms to lunch, parties and even to the office.
[ترجمه ترگمان]این بهار، اگر خانه های مد روز خود را داشته باشند، همه ما مجبور خواهیم شد برای ناهار و حتی به دفتر برویم
[ترجمه گوگل]این بهار، اگر خانه های مد راه خود را داشته باشند، همه ما لباس های شلوار جوراب شلواری را برای ناهار، احزاب و حتی دفتر به کار می بریم

14. Ashlee Simpson demonstrates her signature hippie chic with a fringed, slouchy Rebecca Minkoff cross-body bag.
[ترجمه ترگمان]مارک سیمپسون امضای اون هیپی ای رو با یه حاشیه دار ثابت کرد که اسمش \"ربکا Minkoff\" - ه
[ترجمه گوگل]اشلی سیمپسون نشان می دهد هیپی شیک امضا خود را با یک کیسه مرطوب، ربکا Minkoff سر و صدا، slouchy


کلمات دیگر: