کلمه جو
صفحه اصلی

shyness


کمرویی، ترسویی، بیمناکی

انگلیسی به انگلیسی

• bashfulness, timidity; distrustfulness, wariness

جملات نمونه

1. shyness inhibited her from laughing
کم رویی او را از خنده بازمی داشت.

2. her shyness is counterbalanced by her husband's brashness
پررویی شوهرش کم رویی او را جبران می کند.

3. He was suddenly overcome with shyness.
[ترجمه ترگمان]ناگهان شرم بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]او ناگهان با خجالتی غلبه کرد

4. As she got to know people better her shyness wore off.
[ترجمه ترگمان]همان طور که می خواست دیگران را بهتر بشناسد، حجب و حیا او را از پا در می آورد
[ترجمه گوگل]همانطور که او می دانست مردم بهتر از خجالت خود خسته شده اند

5. His shyness made public speaking a torment to him.
[ترجمه ترگمان]حجب و حیای او مردم را آزار می داد و او را عذاب می داد
[ترجمه گوگل]خجالتش باعث شد که عموم مردم عصبانی به نظر برسند

6. He struggled to overcome his shyness.
[ترجمه ترگمان]تقلا می کرد تا بر shyness غلبه کند
[ترجمه گوگل]او برای غلبه بر خجالت خود تلاش کرد

7. Shyness made the boy speak in a halting manner.
[ترجمه ترگمان]خجالتی باعث شد که پسر با یک مکث کوتاه حرف بزند
[ترجمه گوگل]خجالتی باعث شد که پسر صحبت کند

8. His face went red with shyness when he walked into the crowded room.
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد اتاق شلوغ شد چهره اش از شرم سرخ شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او به اتاق شلوغ وارد شد، چهره او با خجالت سرخ شد

9. She overcompensated for her shyness by talking too much and laughing too loud.
[ترجمه ترگمان]به خاطر این که زیاد حرف می زد و بیش از حد بلند حرف می زد، خجالت می کشید
[ترجمه گوگل]او با بیش از حد صحبت کردن و بیش از اندازه با صدای بلند خندید، بیش از حد به خاطر خجالتش بیش از حد پرداخت

10. She spoke of her struggles with shyness.
[ترجمه ترگمان]از struggles با کم رویی صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]او از مبارزات او با خجالت سخن گفت

11. Her rudeness is just a front for her shyness.
[ترجمه ترگمان]بی ادبی او فقط کمی جلو حجب و حیا اوست
[ترجمه گوگل]شایستگی او فقط یک جبهه برای خجالتش است

12. He tried to overcome his shyness.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد بر shyness غلبه کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد بر خجالت خود غلبه کند

13. His talent was submerged by his shyness.
[ترجمه ترگمان]استعداد او در زیر shyness مستغرق بود
[ترجمه گوگل]استعداد او توسط خجالت فرو رفت

14. After she'd overcome her initial shyness, she became very friendly.
[ترجمه ترگمان]بعد از غلبه بر کمرویی اولیه، خیلی دوستانه رفتار کرد
[ترجمه گوگل]پس از اینکه او بر روی خجالت اولیه خود غلبه کرد، بسیار دوستانه شد

15. His shyness thawed under her kindness.
[ترجمه ترگمان]حجب و حیای او زیر مهربانی او گرم شده بود
[ترجمه گوگل]خجالتش او را تحت محبت او قرار داده است

پیشنهاد کاربران

خجالت

دستپاچه شدن

دستپاچگی

the feeling of being nervous or embarrassed about meeting and speaking to other people


کلمات دیگر: