کلمه جو
صفحه اصلی

assembled


معنی : مجموع، مجتمع
معانی دیگر : فراهم آوردن، انباشتن، گرد آوردن، سوار کردن، جفت کردن، جمع شدن، گرد آمدن، انجمن کردن، ملاقات کردن هم گذاردن

انگلیسی به فارسی

مونتاژ، مجتمع، مجموع


انگلیسی به انگلیسی

• put together; forged together; joined; gathered

مترادف و متضاد

مجموع (صفت)
total, collected, lump, whole, assembled

مجتمع (صفت)
complex, assembled, convened

جملات نمونه

1. engineers assembled the parts of the engine
مهندسان قطعات موتور را به هم سوار کردند.

2. all the deputies were assembled in the hall
همه ی نمایندگان در سالن جمع شده بودند.

3. the elders of the village assembled
ریش سفیدان قبیله دور هم جمع شدند.

4. the revelation to the jews assembled around mount sinai
وحی الهی به یهودیانی که در اطراف کوه سینا گرد آمده بودند

5. wait until all the guests are assembled
صبرکن تا همه ی مهمانان جمع شوند (بیایند).

6. The whole school assembled in the main hall.
[ترجمه ترگمان]تمام مدرسه در سالن اصلی جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]کل مدرسه در سالن اصلی مونتاژ شد

7. Many celebrities were assembled in the garden.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد مشهور در باغ گرد هم آمدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد مشهور در باغ جمع شده بودند

8. We had assembled for the first rehearsal.
[ترجمه ترگمان]برای اولین تمرین جمع شدیم
[ترجمه گوگل]ما برای اولین تمرین مونتاژ شده بودیم

9. Father Martin preached to the assembled mourners.
[ترجمه ترگمان]پدر مارتین برای mourners جمع جمع جمع و جور کرد
[ترجمه گوگل]پدر مارتین مسیحی به مسیحیان مسیحی موعظه کرد

10. A large multitude had assembled to hear him preach.
[ترجمه ترگمان]جمعیت کثیری برای شنیدن موعظه او جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]جمعیت زیادی برای شنیدن او موعظه کرده بودند

11. The students assembled in the school hall.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در سالن مدرسه جمع شدند
[ترجمه گوگل]دانشجویان در سالن مدرسه مونتاژ شدند

12. They assembled the model ship bit by bit.
[ترجمه ترگمان]آن ها کشتی مدل را کمی تشکیل دادند
[ترجمه گوگل]آنها بیت بیتی مدل را مونتاژ کردند

13. The Clinton administration last winter assembled the $50 billion emergency bailout package to ease a financial crisis in Mexico.
[ترجمه ترگمان]دولت کلینتون در زمستان گذشته بسته نجات ۵۰ میلیارد دلاری را برای کاهش بحران مالی در مکزیک جمع کرد
[ترجمه گوگل]دولت زمامداری کلینتون در ماه زمستان گذشته، 50 میلیارد دلار کمک مالی اضطراری را برای کاهش بحران مالی در مکزیک مونتاژ کرد

14. He glanced around at the assembled company .
[ترجمه ترگمان]نگاهی به دور و برش انداخت
[ترجمه گوگل]او در شرکت مونتاژ نگاه کرد

15. Thousands of people, mainly Zulus, assembled in a stadium in Thokoza.
[ترجمه ترگمان]هزاران نفر، عمدتا \"Zulus\"، در استادیوم \"Thokoza\" گرد هم آمدند
[ترجمه گوگل]هزاران نفر، عمدتا زولوس، در یک استادیوم در Thokoza مونتاژ شدند

16. Upwards of fifty thousand people assembled in the main square.
[ترجمه ترگمان]بیشتر پنجاه هزار نفر در میدان اصلی جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]در حدود پنجاه هزار نفر در میدان اصلی جمع شده اند

پیشنهاد کاربران

پشت سرهم ردیف شدن

مونتاژ کردن


کلمات دیگر: