کلمه جو
صفحه اصلی

drub


معنی : زدن، چوب زدن، کتک زدن، شکست دادن
معانی دیگر : (مسابقه و غیره) شکست جانانه دادن، (با چوب دستی یا ترکه) زدن، چوبکاری کردن، (طبل و دنبک و غیره) زدن، ضرب گرفتن

انگلیسی به فارسی

زدن، کتک زدن، چوب زدن، شکست دادن


خراب، زدن، کتک زدن، چوب زدن، شکست دادن


انگلیسی به انگلیسی

• beat up; defeat

مترادف و متضاد

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

چوب زدن (فعل)
switch, beat, bastinado, cudgel, drub, fustigate

کتک زدن (فعل)
smack, beat, clobber, thrash, drub, fustigate, bludgeon, mug, scutch

شکست دادن (فعل)
crush, smash, checkmate, floor, worst, drub, trounce, skunk, defeat, vanquish, outdo, smite

thrash


Synonyms: beat, cane, clobber, defeat, flog, hit, lash, pound, spank, strike, tan, trounce, wallop, whip


جملات نمونه

1. The theif was severely drubbed for stealing the car.
[ترجمه ترگمان]The به شدت به خاطر دزدی اتومبیل drubbed شده بود
[ترجمه گوگل]این خودرو به شدت مورد استفاده برای سرقت خودرو قرار گرفته است

2. The blood drubbed in her veins.
[ترجمه ترگمان]The در رگ هایش جریان داشت
[ترجمه گوگل]خون در رگهایش فروکش کرد

3. The teacher drubbed those silly notions out of the student's head.
[ترجمه ترگمان]معلم این تصورات احمقانه را از ذهن دانش آموز بیرون می اندازد
[ترجمه گوگل]معلم این مفاهیم احمقانه را از سر دانش آموز بیرون کشید

4. Ireland gave England a drubbing at Twickenham.
[ترجمه ترگمان]ایرلند در Twickenham به انگلستان ضربه زد
[ترجمه گوگل]ایرلند انگلیس را در تیرکمانه به سر می برد

5. The play was drubbed by most critics.
[ترجمه ترگمان]این نمایشنامه توسط اکثر منتقدان مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این بازی توسط اکثر منتقدان از بین رفته است

6. Nottingham Forest got/received/took a severe drubbing at the hands of Manchester United.
[ترجمه ترگمان]ناتینگهام فارست با ضربات شدید به دست منچستر یونایتد ضربه شدیدی خورد \/ دریافت \/ دریافت کرد
[ترجمه گوگل]ناتینگهام فارست دریافت / دریافت / در حال تحویل شدید به دست منچستر یونایتد

7. We gave them a drubbing in the match on Saturday.
[ترجمه ترگمان]ما در مسابقه روز شنبه ضربه ای به آن ها زدیم
[ترجمه گوگل]ما در روز شنبه در بازی با آنها درگیر کردیم

8. The black cat kept drubbing on the ground with its white paws.
[ترجمه ترگمان]گربه سیاه با پنجه هایش بر زمین تف می کرد
[ترجمه گوگل]گربه سیاه گربه با چنگال های سفیدش در حال خشک شدن بود

9. He drubbed his opponent in the table tennis match.
[ترجمه ترگمان]او حریف بازی تنیس را با چماق زد
[ترجمه گوگل]او حریف خود را در مسابقات تنیس روی میز بازی کرد

10. French grammar was drubbed into our heads.
[ترجمه ترگمان]کتاب دستور زبان فرانسه در سر ما چماق می خورد
[ترجمه گوگل]دستور زبان فرانسوی به سر ما فرو رفته بود

11. They'll get a drubbing in the local elections in May.
[ترجمه ترگمان]آن ها در ماه مه در انتخابات محلی با ضربات طبل مواجه خواهند شد
[ترجمه گوگل]آنها در انتخابات محلی در ماه مه در انتخابات شرکت خواهند کرد

12. The Lions took a drubbing from the Eagles last night, losing 58-3
[ترجمه ترگمان]شیرها در شب گذشته با شکست دادن ۵۸ - ۳ بر شکست تیم پیروز شدند
[ترجمه گوگل]شیرها شب گذشته از Eagles غرق شدند، از دست دادن 58-3

13. Gramm's drubbing by Davis in the California primary has badly hurt his campaign.
[ترجمه ترگمان]ضربات Gramm توسط دیویس در مرکز کالیفرنیا به شدت به مبارزات او لطمه زده است
[ترجمه گوگل]غرق گرما توسط دیویس در ابتدای کالیفرنیا به شدت به کمپین او آسیب می رساند

14. After taking a drubbing in the 1987 stock market crash, Schwab looked to the booming mutual fund industry to revive earnings.
[ترجمه ترگمان]پس از ضربه ای که در سقوط بازار سهام ۱۹۸۷ بر جای گذاشت، Schwab به صنعت سرمایه گذاری دوجانبه برای احیای درآمدها نگاه کرد
[ترجمه گوگل]پس از انجام سقوط بورس در بازار سهام سال 1987، شواب به سرمایه گذاری سرمایه گذاری متقابل نگاه کرد تا درآمد را احیا کند

She drubbed her opponent in the tennis match.

در مسابقه‌ی تنیس حریف خود را سخت شکست داد.


پیشنهاد کاربران

یکه تازی کردن


کلمات دیگر: