کلمه جو
صفحه اصلی

postponed


معنی : معوق، موکول

انگلیسی به انگلیسی

• put off to a later time, delayed, deferred until a later time

مترادف و متضاد

معوق (صفت)
delayed, postponed

موکول (صفت)
dependent, suspended, postponed

جملات نمونه

1. the game was postponed because of bad weather
چون وضع هوا بد بود مسابقه را به بعد موکول کردند.

2. the party was postponed to next wednesday
مهمانی به چهارشنبه ی دیگر موکول شد.

3. german verbs are usually postponed
افعال آلمانی معمولا در آخر جمله قرار می گیرند.

4. due to ameh's death, our trip was postponed
به واسطه ی فوت عمه سفر ما عقب افتاد.

5. owing to the snow, the trip was postponed
به خاطر برف مسافرت به تاخیر افتاد.

6. The event has been postponed indefinitely due to lack of interest.
[ترجمه ترگمان]این رویداد به دلیل عدم علاقه به مدت نامعلومی به تعویق افتاده است
[ترجمه گوگل]این رویداد به دلیل عدم علاقه به طور نامحدود به تعویق افتاده است

7. The match was postponed to the next day because of bad weather.
[ترجمه ترگمان]مسابقه روز بعد به دلیل شرایط بد آب و هوا به تعویق افتاد
[ترجمه گوگل]مسابقه به دلیل آب و هوای بد به روز بعد تعطیل شد

8. He postponed his trip at the eleventh hour.
[ترجمه ترگمان]او سفر خود را در ساعت یازدهم به تعویق انداخت
[ترجمه گوگل]او سفر خود را در ساعت یازدهم به تعویق انداخت

9. The match was postponed to the following Saturday because of bad weather.
[ترجمه ترگمان]این مسابقه روز شنبه بعد به دلیل شرایط بد آب و هوا به تعویق افتاد
[ترجمه گوگل]این مسابقه به دلیل آب و هوای بد به روز شنبه تعطیل شد

10. There is no question of the project being postponed.
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی برای به تعویق افتادن پروژه وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ مشکلی وجود ندارد که پروژه به تعویق بیفتد

11. The ministry affirmed that the visit had been postponed.
[ترجمه ترگمان]این وزارتخانه تصریح کرد که این دیدار به تعویق افتاده است
[ترجمه گوگل]این وزارت تأیید کرد که این بازدید به تعویق افتاده است

12. The game has already been postponed three times.
[ترجمه ترگمان]این بازی سه بار به تعویق افتاده است
[ترجمه گوگل]این بازی قبلا سه بار به تعویق افتاده است

13. His trial has been postponed indefinitely .
[ترجمه ترگمان]محاکمه او به طور نامحدود به تعویق افتاده است
[ترجمه گوگل]محاکمه او به طور نامحدود به تعویق افتاده است

14. They postponed leaving because of the weather.
[ترجمه ترگمان]آن ها به خاطر آب و هوا به تعویق افتادند
[ترجمه گوگل]آنها به دلیل آب و هوا به تعویق افتادند

پیشنهاد کاربران

در حال انتظار

موکول شد ( به بعدا ، روز دیگر ، زمان دیگر )

زمان دیگر


کلمات دیگر: