کلمه جو
صفحه اصلی

dubitable


معنی : مشکوک، مورد شک
معانی دیگر : پرسش آمیز، شک آور، اندیدآمیز، تردیدآمیز، dubious : مورد شک

انگلیسی به فارسی

( dubious =) مورد‌شک، مشکوک، شک‌برانگیز


قابل اعتماد، مشکوک، مورد شک


انگلیسی به انگلیسی

• doubtful, uncertain, not sure, open to doubt

مترادف و متضاد

مشکوک (صفت)
uncertain, esoteric, questionable, suspicious, doubtful, fishy, dubious, shady, dubitable, precarious, vacillatory, skeptic

مورد شک (صفت)
suspect, dubious, dubitable

جملات نمونه

The details of the story are dubitable.

جزئیات داستان (انسان را) به شک می‌اندازد.


1. the details of the story are dubitable
جزئیات داستان (انسان را) به شک می اندازد.


کلمات دیگر: