کلمه جو
صفحه اصلی

conglobate


معنی : گرد کردن، گلوله شدن
معانی دیگر : به هم فشردن و به شکل گوی درآوردن، گلوله کردن، گوی کردن یا شدن، گرد و متراکم کردن یا شدن

انگلیسی به فارسی

گرد کردن، گلوله شدن


conglobate، گرد کردن، گلوله شدن


انگلیسی به انگلیسی

• become a ball
rounded; shaped like a ball

مترادف و متضاد

گرد کردن (فعل)
gather, agglomerate, round, round off, conglobate, globe, roll

گلوله شدن (فعل)
conglobate

جملات نمونه

conglobated clouds

ابرهای گرد و متراکم



کلمات دیگر: