1. I am powerless to intervene in the matter.
[ترجمه ترگمان]من قدرت مداخله در این موضوع را ندارم
[ترجمه گوگل]من ناتوانم در این زمینه دخالت کنم
2. As children we all feel powerless.
[ترجمه سونیا] مثل کودکان ما همه احساس ناتوانی میکنیم
[ترجمه ترگمان]مثل کودکانی که همه ما احساس ناتوانی می کنیم
[ترجمه گوگل]به عنوان کودکان ما همه احساس بی نیروی
3. If you don't have money, you're powerless.
[ترجمه ترگمان]اگر پول نداری، ضعیف هستی
[ترجمه گوگل]اگر شما پول ندارید، شما بی قدرت هستید
4. When the enemy attacked, we were completely powerless against them.
[ترجمه ترگمان]وقتی دشمن حمله کرد، ما کاملا در مقابل آن ها ناتوان بودیم
[ترجمه گوگل]وقتی دشمن حمله کرد، ما در برابر آنها کاملا بی نیرو بودیم
5. We are powerless in the face of such forces.
[ترجمه ترگمان]ما در مواجهه با چنین نیروهایی هیچ قدرتی نداریم
[ترجمه گوگل]ما در برابر چنین نیرویی بی نیرویم
6. The villagers are powerless against the armed invaders.
[ترجمه ترگمان]روستائیان در مقابل مهاجمان مسلح ناتوان هستند
[ترجمه گوگل]روستاییان علیه مهاجمان مسلح بی نیرو هستند
7. He felt so powerless.
[ترجمه ترگمان]احساس ضعف می کرد
[ترجمه گوگل]او خیلی بی قدرت را احساس کرد
8. I saw what was happening, but I was powerless to help.
[ترجمه ترگمان]من دیدم چه اتفاقی افتاد، اما من قادر به کمک نبودم
[ترجمه گوگل]من دیدم که اتفاق می افتد، اما من نتوانستم کمک کنم
9. The villagers were powerless against the rising flood water.
[ترجمه ترگمان]روستاییان در برابر موج رو به افزایش آب ناتوان بودند
[ترجمه گوگل]روستاییان در برابر آب سیل افزایش یافتند
10. She was powerless to resist the attraction that she felt to him.
[ترجمه ترگمان]از مقاومت در برابر جاذبه که نسبت به او احساس می کرد، ناتوان بود
[ترجمه گوگل]او قدرت نداشت تا در برابر جذابیتی که او به او احساس کرد، مقاومت کند
11. We are powerless to stop the wheel of history.
[ترجمه ترگمان]ما ناتوان از این هستیم که چرخ تاریخ را متوقف کنیم
[ترجمه گوگل]ما ناتوانیم که چرخ تاریخ را متوقف کنیم
12. She was powerless in his vice-like grip.
[ترجمه ترگمان]او در فساد و فساد او ناتوان بود
[ترجمه گوگل]او در دست گرفتن معاون او ناتوان بود
13. They felt powerless in the face of disaster.
[ترجمه ترگمان]در مواجهه با فاجعه احساس ناتوانی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها در مقابل فاجعه احساس قدرت نکردند
14. Local police were powerless to stop them doing it again.
[ترجمه ترگمان]پلیس محلی ناتوان از این بود که دوباره این کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]پلیس محلی ناتوان بود که آنها را مجبور به انجام این کار کند
15. The Embassy seemed powerless to intervene.
[ترجمه ترگمان]سفارت قدرت مداخله در سفارت را نداشت
[ترجمه گوگل]سفارت به نظر نمی رسید که مداخله کند