معنی : اشتغال، اشغال
busyness
معنی : اشتغال، اشغال
انگلیسی به فارسی
شغلی، اشتغال، اشغال
انگلیسی به انگلیسی
• state of being busy or occupied; hum, state of appearing to be busily active; lively but insignificant activity
مترادف و متضاد
اشتغال (اسم)
office, engagement, occupation, busyness
اشغال (اسم)
inhabitancy, litter, run-off, slag, tenure, occupation, raff, trash, refuse, garbage, junk, busyness, rubbish, scrap, soilage, dump, paltriness, dreg, offal, occupancy, jakes, riffraff, swill
جملات نمونه
1. A true love is what doesn't strive for busyness, for extravagance, for luxury, and moreover for hokum.
[ترجمه ترگمان]عشق واقعی چیزی است که برای busyness، برای ریخت وپاش، تجمل، و علاوه بر hokum، تلاش نمی کند
[ترجمه گوگل]عشق واقعی چیزی است که برای مشغولیت، عذاب وجدان، برای لوکس و برای hokum تلاش نمی کند
[ترجمه گوگل]عشق واقعی چیزی است که برای مشغولیت، عذاب وجدان، برای لوکس و برای hokum تلاش نمی کند
2. Forget the business struggle: the busyness battle is where it's at.
[ترجمه ترگمان]مبارزه کاری را فراموش کنید: نبرد busyness جایی است که در آن است
[ترجمه گوگل]فراموش کردن مبارزه کسب و کار نبرد شلوغ است که در آن است
[ترجمه گوگل]فراموش کردن مبارزه کسب و کار نبرد شلوغ است که در آن است
3. Probably the most obvious suspect behind our tendency to drop out of community affairs is pervasive busy-ness.
[ترجمه ترگمان]احتمالا مشهورترین مظنون پشت سر ما برای خروج از امور اجتماعی بسیار شلوغ است
[ترجمه گوگل]احتمالا واضح ترین مشکوک در تمایل خود به ترک جامعه از امور اجتماعی، پر مشغله است
[ترجمه گوگل]احتمالا واضح ترین مشکوک در تمایل خود به ترک جامعه از امور اجتماعی، پر مشغله است
4. In spite of my busyness, I found myself staying up almost every night watching the games.
[ترجمه ترگمان]با وجود of، خود را تقریبا هر شب در حال تماشای مسابقات بودم
[ترجمه گوگل]به رغم مشغولیت من، پیدا کردم که تقریبا هر شب در حال تماشای بازی ها هستم
[ترجمه گوگل]به رغم مشغولیت من، پیدا کردم که تقریبا هر شب در حال تماشای بازی ها هستم
5. You of an age still your work busyness? 2 what dissimilarity do they have?
[ترجمه ترگمان]تو هنوز هم سن و سال داری؟ ۲ تا هم مشکل دارن؟
[ترجمه گوگل]شما از یک سن هنوز مشغول کار هستید؟ 2 چه اختلاف نظر دارند؟
[ترجمه گوگل]شما از یک سن هنوز مشغول کار هستید؟ 2 چه اختلاف نظر دارند؟
6. Apathetic busyness and puzzled thinking could never prevent the brilliance before.
[ترجمه ترگمان]apathetic busyness و تفکر گیج هرگز نتوانستند از درخشش قبل از آن جلوگیری کنند
[ترجمه گوگل]مشغولیت متواضعانه و تفکر غلط، هرگز نمی تواند جلوی درخشش را بگیرد
[ترجمه گوگل]مشغولیت متواضعانه و تفکر غلط، هرگز نمی تواند جلوی درخشش را بگیرد
7. Busyness, indifference, and fear often top the list.
[ترجمه ترگمان]Busyness، بی تفاوتی، و ترس اغلب بالای لیست
[ترجمه گوگل]اشتغال، بی تفاوتی و ترس اغلب در لیست قرار دارند
[ترجمه گوگل]اشتغال، بی تفاوتی و ترس اغلب در لیست قرار دارند
8. The busyness that husband is as usual, the day is as usual continuous!
[ترجمه ترگمان]هر قدر هم که شوهر مثل همیشه باشد، روز به روال معمول است!
[ترجمه گوگل]شغلی که شوهر به طور معمول است، روز به طور مداوم است!
[ترجمه گوگل]شغلی که شوهر به طور معمول است، روز به طور مداوم است!
9. She are getting used to the noise and busyness of the city life very soon.
[ترجمه ترگمان]او به زودی به سر و صدای زندگی شهری عادت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او به زودی به سر و صدا و مشغولیت زندگی شهر می رود
[ترجمه گوگل]او به زودی به سر و صدا و مشغولیت زندگی شهر می رود
10. If you are busy, then busyness is the meditation, she tells us.
[ترجمه ترگمان]او به ما می گوید: اگر مشغول هستی، پس busyness مراقبه است
[ترجمه گوگل]اگر شما مشغول هستید، سپس مشغولیت مراقبه است، او به ما می گوید
[ترجمه گوگل]اگر شما مشغول هستید، سپس مشغولیت مراقبه است، او به ما می گوید
11. Minimizing the busyness of the desktop makes KDE easier on the channel bandwidth.
[ترجمه ترگمان]به حداقل رساندن the رومیزی، کی دی ای را بر روی پهنای باند کانال آسان تر می کند
[ترجمه گوگل]کاهش کارایی دسکتاپ، KDE را در پهنای باند کانال آسانتر می کند
[ترجمه گوگل]کاهش کارایی دسکتاپ، KDE را در پهنای باند کانال آسانتر می کند
12. According to Dr Hallowell this busyness thing is endemic.
[ترجمه ترگمان]طبق اظهارات دکتر Hallowell این شی busyness یک بیماری همه گیر است
[ترجمه گوگل]به گفته دکتر هالوول، این کار مشغولیت بومی است
[ترجمه گوگل]به گفته دکتر هالوول، این کار مشغولیت بومی است
13. A true love is what doesn't busyness, for luxury and moreover for hokum.
[ترجمه ترگمان]عشق واقعی چیزی است که doesn، برای تجمل و علاوه بر آن برای hokum
[ترجمه گوگل]عشق واقعی چیزی است که شغلی نیست، برای لوکس و به علاوه برای hokum
[ترجمه گوگل]عشق واقعی چیزی است که شغلی نیست، برای لوکس و به علاوه برای hokum
14. Busyness in the King's business is no excuse for neglecting the King.
[ترجمه ترگمان]در تجارت شاه هیچ بهانه ای برای نادیده گرفتن پادشاه وجود ندارد
[ترجمه گوگل]Busyness در کسب و کار پادشاه هیچ بهانه ای برای نادیده گرفتن شاه است
[ترجمه گوگل]Busyness در کسب و کار پادشاه هیچ بهانه ای برای نادیده گرفتن شاه است
پیشنهاد کاربران
شلوغی
کلمات دیگر: