کلمه جو
صفحه اصلی

predestinate


معنی : قبلا تعیین شده، مقدر شده، دارای سرنوشت ونصیب و قسمت ازلی، قبلا تعیین کردن، مقدر شدن یا کردن، مقدر کردن
معانی دیگر : پیشگزین شده، (الهیات) مقدر کردن یا شدن (توسط خدا)

انگلیسی به فارسی

مقدر شده، قبلا تعیین شده، دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی، مقدر کردن


پیش بینی شده، مقدر شدن یا کردن، قبلا تعیین کردن، مقدر کردن، مقدر شده، قبلا تعیین شده، دارای سرنوشت ونصیب و قسمت ازلی


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: predestinates, predestinating, predestinated
مشتقات: predestinately (adv.), predestinator (n.)
• : تعریف: to determine or destine beforehand, esp. by divine will or decree.

• decree, preordain (by a higher power); decide in advance, predetermine, predestine

مترادف و متضاد

قبلا تعیین شده (صفت)
predestinate, intended, predesignate

مقدر شده (صفت)
predestinate

دارای سرنوشت و نصیب و قسمت ازلی (صفت)
predestinate

قبلا تعیین کردن (فعل)
predestinate, predesignate, outline, predetermine, predestine

مقدر شدن یا کردن (فعل)
predestinate, predestine

مقدر کردن (فعل)
ordain, slate, destine, predestinate

جملات نمونه

1. He also did predestinate to be conformed to the image of his son.
[ترجمه ترگمان]او همچنین predestinate را به پیروی از تصویر پسرش انجام داد
[ترجمه گوگل]او همچنین پیش بینی کرد که با تصویر پسرش سازگار باشد

2. Technical parameters of this airplane predestinate it for operation from short, unpaved runways, possibly from high altitude airports.
[ترجمه ترگمان]پارامترهای فنی این هواپیما این هواپیما را برای عملیات از باندهای کوتاه و بدون سنگفرش و احتمالا از فرودگاه های مرتفع ساخته بودند
[ترجمه گوگل]پارامترهای فنی این هواپیما برای استفاده از باند های کوتاه، بدون سر و صدا، احتمالا از فرودگاه های ارتفاع بالا، از آن استفاده می کنند

3. For whom he did foreknow, he also did predestinate [to be] conformed to the image of his Son, that he might be the firstborn among many brethren.
[ترجمه ترگمان]با توجه به تصویری که از پسرش داشت، با توجه به تصویر پسرش، که ممکن بود اولین کسی باشد که در میان بسیاری از برادران قرار دارد
[ترجمه گوگل]او همچنین پیش بینی کرد که او پیش از آنکه به تصویر پسر وی احترام گذاشته شود، ممکن است اولین فرزندش در بین بسیاری از برادران باشد

4. He also did predestinate conformed to the image of his son.
[ترجمه ترگمان]او همچنین predestinate را با تصویر پسرش انجام داد
[ترجمه گوگل]او همچنین پیش بینی کرد که با تصویر پسرش مطابقت داشته باشد

5. A broadband RF front-end, which provided universal, standardized, modular is presented, and the predestinate indicators of the subject has been reached.
[ترجمه ترگمان]یک پایانه RF باند وسیع، که در آن استاندارد، استاندارد، پیمانه ای، ارایه می شود، و شاخص های predestinate موضوع به دست آمده اند
[ترجمه گوگل]یک قسمت پهنای باند RF front-end، که ارائه دهنده ی جهانی، استاندارد شده، مدولار است، ارائه شده است و شاخص های پیش بینی شده ی این موضوع رسیده است

6. Rom 8:29 For whom he did foreknow, he also did predestinate to be conformed to the image of his Son, that he might be the firstborn among many brethren.
[ترجمه ترگمان]Rom ۸: ۲۹ برای که او foreknow را انجام داد، he را نیز به پیروی از تصویر پسرش انجام داد که ممکن است اولین فرزند در میان بسیاری از برادران خود باشد
[ترجمه گوگل]رمضان 8 29 زیرا که پیش از او نیز پیش بینی کرده بود، پیش از آنکه به تصویر پسر او برسد، پیشگویی کرد که ممکن است نخستین باری از میان برادران باشد

7. Frequent starts and stops as well as frequent braking maneuvers in those missions predestinate LCV as an application for hybrid transmission systems.
[ترجمه ترگمان]آغاز و توقف مکرر و همچنین مانورهای ترمز مکرر در این ماموریت ها به عنوان یک کاربرد برای سیستم های انتقال هیبرید
[ترجمه گوگل]مکرر شروع و توقف می کند و مانورهای مکرر ترمز در این مأموریت ها LCV را به عنوان یک برنامه کاربردی برای سیستم های انتقال هیبرید پیش بینی می کند


کلمات دیگر: