1. Boy, Arthur has really turned into a butterball.
[ترجمه ترگمان] پسر، \"آرتور\" واقعا تبدیل به \"butterball\" شده
[ترجمه گوگل]پسر، آرتور واقعا به یک کره تبدیل شده است
2. Butterball growers, whose 90 farms are laced throughout the countryside here, work under contracts with the company.
[ترجمه ترگمان]پرورش دهندگان پنبه کاران، که ۹۰ مزرعه آن ها در سراسر کشور در حال بسته شدن هستند، در حال کار با شرکت می باشند
[ترجمه گوگل]تولید کنندگان باتروبل، که 90 مزرعه در سراسر روستا در آن قرار دارد، تحت قرارداد با این شرکت کار می کنند
3. That is not to say the Butterball corporation, which took over the plant from Cargill in 200 does not have to confront such issues.
[ترجمه ترگمان]به این معنا نیست که شرکت Butterball، که کارخانه را از کار گیل قصاب در سال ۲۰۰ به دست آورد، مجبور نیست با چنین مسائلی مقابله کند
[ترجمه گوگل]این بدان معنا نیست که شرکت Butterball، که در سال 2008 بیش از 200 کارخانه را خریداری کرد، مجبور به مقابله با چنین مسائلی نیست
4. The Butterball thawing in your fridge the week before Thanksgiving wouldn't be possible without it.
[ترجمه ترگمان]هفته قبل از عید شکرگزاری، Butterball توی یخچال شما ذوب می شه
[ترجمه گوگل]یخ زدگی یخبندان در یخچال شما هفته قبل از روز شکرگذاری بدون آن امکان پذیر نخواهد بود
5. And a job at the Butterball plant is one of the most reliable in town.
[ترجمه ترگمان]و شغلی در کارخانه Butterball یکی از the شهر است
[ترجمه گوگل]و کار در بوتربل یکی از قابل اطمینان ترین شهرهاست
6. Is a fun and lovely real butterball.
[ترجمه ترگمان]واقعا بامزه و دوست داشتنی - ه
[ترجمه گوگل]یک شبیه شکار واقعی و شگفت انگیز واقعی است
7. His father got out of the business after 15 years, he said, because Butterball kept requiring improvements just as the family got close to paying everything off and realizing profits.
[ترجمه ترگمان]او گفت که پدرش بعد از ۱۵ سال از کار خارج شد، چون Butterball به بهبود نیاز داشت، همان طور که خانواده نزدیک بود همه چیز را پرداخت کنند و سود ببرند
[ترجمه گوگل]او گفت که پدرش پس از 15 سال از کسب و کار بیرون رفت، زیرا بخوربل به دنبال بهبودی بود، همانطور که خانواده برای پرداختن همه چیز و به دست آوردن سود، نزدیک بود
8. My boss really needs to go on a diet and get some exercise - all that rich food he loves to eat is turning him into a real butterball.
[ترجمه ترگمان]رئیس من واقعا نیاز دارد که به رژیم غذایی برود و ورزش کند - همه آن غذای غنی که دوست دارد بخورد، او را تبدیل به یک رژیم غذایی واقعی می کند
[ترجمه گوگل]رئیس من واقعا نیاز به رژیم غذایی دارد و برخی ورزش ها را انجام می دهد - همه این غذاهای غنی که او دوست دارد بخورند، او را تبدیل به یک کره ای واقعی می کند
9. But the way she keeps on eating is making her a butterball.
[ترجمه ترگمان]اما چیزی که اون داره غذا میخوره اینه که اونو تبدیل به \"butterball\" کنه
[ترجمه گوگل]اما شیوه ای که او برای خوردن می گذارد، یک کره است
10. Brenda Farmer and Willie Blanscet have sat across from each other on the Butterball bagging line for 17 years, 102 cold, raw turkeys sliding by in front of them every minute.
[ترجمه ترگمان]برندا Farmer و ویلی Blanscet ۱۷ ساله روبروی هم قرار گرفتند، ۱۰۲ سال سرما، ۱۰۲ بوقلمون خام که هر دقیقه جلوی آن ها حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]برندا کشاورز و ویلی بلانشت در 17 سالگی در کنار خط بسته بندی کیسه ای قرار گرفته اند، 102 بوقلمون سرد و خام که هر لحظه در مقابل آنها قرار می گیرند