1. 'Well, at least it's not purple,' she commented drily.
[ترجمه ترگمان]به خشکی گفت: خوب، حداقل بنفش نیست
[ترجمه گوگل]'خب، حداقل آن بنفش نیست،' او مخفیانه توضیح داد
2. "That is surprising. " — "Hardly," I said drily.
[ترجمه ترگمان]من با لحن خشکی گفتم: \" این شگفت انگیز است \"
[ترجمه گوگل]'این تعجب آور است - به سختی می گویم:
3. He smiled drily and leaned back in his chair.
[ترجمه ترگمان]او لبخند خشکی زد و به پشتی صندلی اش تکیه داد
[ترجمه گوگل]او لبخندی زد و روی صندلیش تکیه داد
4. He swallowed drily and nodded.
[ترجمه ترگمان]او با خشکی آب دهانش را قورت داد و سرش را تکان داد
[ترجمه گوگل]او بلغزد و صدا زد
5. A royal summons, no less, Sabine thought drily.
[ترجمه ترگمان]ساب ین به خشکی باخود گفت: نه، یک احضاریه است
[ترجمه گوگل]احضار سلطنتی، نه کمتر، سابین به طور مخفیانه فکر کرد
6. Apart, she thought drily, from complete nutcases like myself.
[ترجمه ترگمان]او با لحنی خشک و خشک و با لحنی خشک فکر کرد: به جز خودم
[ترجمه گوگل]به غیر از آن، او به طرز وحشیانه ای از مروارید های کامل مانند خودم فکر کرد
7. She heard him dial, and speak briefly and drily, almost as though similar rescue operations landed on his doorstep every night.
[ترجمه ترگمان]صدای بوق را شنید و با لحن خشکی گفت: تقریبا مثل این که عملیات های نجات مشابهی هر شب روی خانه او فرود می آید
[ترجمه گوگل]او شنیده بود که شماره گیری می کند و به طور خلاصه و بی ادعا صحبت می کند تقریبا مثل اینکه عملیات نجات مشابه هر شب در آستانۀ خود فرود می آید
8. Which, she thought drily, was probably the only welcome she'd get.
[ترجمه ترگمان]او با لحنی خشک فکر کرد: که به احتمال زیاد تنها خوش آمد گویی به او بود
[ترجمه گوگل]او، به طرز وحشیانه فکر کرد، احتمالا تنها او خوشایند بود
9. Barnett replied drily that Davis's best option was to feed the gingerbread to his bears.
[ترجمه ترگمان]بارنت با خشکی جواب داد که بهترین انتخاب دیویس برای خوردن نان زنجفیلی به خرس های دیگر است
[ترجمه گوگل]بارت پاسخ داد: 'بهترین گزینه دیویس، خوردن خامه های شیرینی پزی به خرس هایش بود '
10. He has recalled drily that as a schoolboy he found it easy to get his own way.
[ترجمه ترگمان]او به طور خشکی به یاد می آورد که به عنوان یک بچه مدرسه ای آن را آسان یافته بود تا راه خود را پیدا کند
[ترجمه گوگل]او به طرز محکمی به یاد می آورد که به عنوان یک دانشآموز، راه خود را پیدا کرد
11. A subject which, I thought drily, afforded a good deal of scope for liars.
[ترجمه ترگمان]با لحنی خشک و خشک فکر کردم: موضوعی است که برای دروغ گوها زیاد کار می کند
[ترجمه گوگل]موضوعی که من به آن فکر کردم، برای محکومین دروغگو مقرراتی را ارائه دادم
12. "Possible," I said drily, "but not likely".
[ترجمه ترگمان]من با لحن خشکی گفتم: \"ممکن است، اما به احتمال زیاد\"
[ترجمه گوگل]من گفتم: 'ممکن است، اما به احتمال زیاد'
13. Mike ( drily ): " Any he's going to marry her next week? ".
[ترجمه ترگمان]مایک با لحن خشکی گفت: \"آیا او قصد دارد هفته آینده با او ازدواج کند؟\"
[ترجمه گوگل]مایک (drily): 'هرکس او را در هفته آینده ازدواج کند؟ '
14. The lady nodded drily to me.
[ترجمه ترگمان]خانم به خشکی سرش را تکان داد
[ترجمه گوگل]خانم به من نگاه کرد