1. The fair white flesh was gorged with concupiscence and glistening with perspiration.
[ترجمه ترگمان]بدن زیبای سفید از نفس نفس می کشید و عرق می ریخت
[ترجمه گوگل]گوشت سفید منصفانه با غرور و شکوفایی با شیرخواری فرو رفته بود
2. Each conceives of the same Spirit, without concupiscence.
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها روح یک روح را پیدا می کند، بی آن که نفس بکشد
[ترجمه گوگل]هر یک از روحالقدس را بدون هیچ مشکلی میفهمند
3. In the meantime, you also can discover, feminine concupiscence is worth to develop.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، شما هم می توانید کشف کنید که روابط جنسی زنانه ارزشمند است
[ترجمه گوگل]در همین حال، شما همچنین می توانید کشف کنید، مظلوم زنانه ارزش توسعه است
4. Frosty appearance does not wrap a concupiscence to fume the heart of the day.
[ترجمه ترگمان]ظاهر آراسته به خشم قلب روز دامن نمی زند
[ترجمه گوگل]ظاهر یخ زده، احساس غم و اندوه را از بین می برد تا قلب روز را از بین ببرد
5. Still entwined, the puppets threshed violently against each other as if overcome with concupiscence.
[ترجمه ترگمان]Still که هنوز به هم پیچیده بودند، چنان به یکدیگر فشار می آوردند که گویی بر شیطان غلبه کنند
[ترجمه گوگل]هنوز عجیب و غریب است، عروسک ها به شدت با یکدیگر سر و کار دارند
6. But sin, taking occasion by the commandment, wrought in me all manner of concupiscence. For without the law sin [was] dead.
[ترجمه ترگمان]اما گناهی که از فرمان حضرت علیه من صادر شده بود در من چنین عملی را مرتکب شده بود زیرا بی آن که قانون گناه باشد، مرده بود
[ترجمه گوگل]اما گناه، به دست آوردن مناسبت توسط فرمان، به من تمام طرز تفکر زیرا بدون قانون گناه [مرده بود]