کلمه جو
صفحه اصلی

potshot


معنی : گلوله هوایی
معانی دیگر : (در اصل) تیراندازی شکارچی بی معرفت (رجوع شود به: pothunter)، هدف گیری از فاصله ی کم، تیراندازی آسان، تیر الله بختی، تیر شانسی، اقدام الله بختی، کار شانسی، انتقاد بی خودی، نکوهش بی دلیل، shoot pot : تیر الله بختی انداختن، تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد

انگلیسی به فارسی

(pot shoot) تیر الله بختی انداختن، گلوله هوایی


جادوگر، گلوله هوایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a shot fired randomly at game, esp. in disregard of hunting laws or the rules of the sport.

(2) تعریف: a shot fired at close range or at an easy target.

(3) تعریف: a random attack or criticism, often directed at someone or something that is convenient or relatively defenseless.

- The senators took potshots at the lame duck administration.
[ترجمه ترگمان] سناتورها potshots را در دولت اردک لنگ گذراندند
[ترجمه گوگل] سناتورها در حوالی اردوگاه اردک زدند

(4) تعریف: a casual and ineffective action or attempt.

- Their potshots at solving the problem accomplished nothing.
[ترجمه ترگمان] توانایی آن ها در حل این مساله هیچ کاری را انجام نداد
[ترجمه گوگل] مشکلات آنها در حل این مشکل هیچ کاری انجام نداده است

• shot from close range; random shot, aimless shot
if you take a pot-shot at something or someone, you shoot at them without taking the time to aim carefully; an informal word.

مترادف و متضاد

گلوله هوایی (اسم)
potshot

جملات نمونه

1. He was taking potshots at neighbourhood cats.
[ترجمه ترگمان]اون رفته بود به گربه های همسایه دست بزنه
[ترجمه گوگل]او در گربه های محله ی کوچکی قرار داشت

2. The recent criticism of his leadership has included potshots from several leading political journalists.
[ترجمه ترگمان]انتقاد اخیر از رهبری او شامل potshots از چندین روزنامه نگار برجسته سیاسی بوده است
[ترجمه گوگل]نقد اخیر رهبری او شامل چندین مورد از چندین روزنامه نگار برجسته سیاسی است

3. The newspapers took constant potshots at the president.
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها مدام به رئیس جمهور potshots می دادند
[ترجمه گوگل]این روزنامه ها در ریاست جمهوری به طور مداوم متوقف شد

4. Somebody took a potshot at him as he drove past.
[ترجمه ترگمان]یک نفر با اتومبیل به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]بعضی وقت ها گذشته را به سمت او پرتاب کرد

5. I took a potshot at the rabbit, but missed.
[ترجمه ترگمان]یه نگاهی به خرگوش انداختم اما تیرش خطا رفت
[ترجمه گوگل]من یک خرگوش را گرفتم اما از دست دادم

6. Two influential economists take a potshot at financial policymakers. Why don't their criticisms add up?
[ترجمه ترگمان]دو اقتصاددان تاثیرگذار از سیاست گذاران مالی انتقاد کرده اند چرا انتقادات خود را به این موضوع افزوده اند؟
[ترجمه گوگل]دو اقتصاددان با نفوذ در سیاستگذاران مالی یک ضربه زدند چرا انتقاداتشان کم نیست؟

7. But defense testimony showed that Plympton partook in escalating verbal potshots.
[ترجمه ترگمان]اما شهادت دفاعی نشان داد که Plympton در حال افزایش potshots کلامی است
[ترجمه گوگل]اما شهادت دفاعی نشان داد که پلمپتون در حال افزایش استعدادهای کلامی است

اصطلاحات

take potshots at

1- الله‌بختی تیراندازی کردن، شانسی تیر انداختن 2- بوالهوسانه انتقاد کردن، بیخودی نکوهش کردن



کلمات دیگر: