کلمه جو
صفحه اصلی

druggist


معنی : عطار، داروگر، دوا فروش
معانی دیگر : داروساز، داروفروش، داروخانه چی

انگلیسی به فارسی

دوا فروش، داروگر


داروین، داروگر، دوا فروش، عطار


انگلیسی به انگلیسی

• preparer of medical prescriptions, pharmacist; owner or operator of a drugstore
a druggist is a person who is qualified to prepare and sell drugs and medicines; used in american english.
a druggist is also a shop where medicines and drugs that have been prescribed by a doctor are sold; used in american english.

مترادف و متضاد

عطار (اسم)
apothecary, druggist, grocer, perfumer

داروگر (اسم)
apothecary, pharmacist, druggist

دوا فروش (اسم)
druggist, dispenser

pharmacist


Synonyms: apothecary, pharmacologist, posologist


جملات نمونه

1. The druggist suggested a preparation to relieve the ache.
[ترجمه ترگمان]داروساز پیشنهاد کرد تا درد را تسکین دهد
[ترجمه گوگل]داروین پیشنهاد آمادگی برای تسکین درد را پیشنهاد کرد

2. The druggist dispensed a prescription.
[ترجمه ترگمان]داروساز نسخه ای تجویز کرد
[ترجمه گوگل]داروین یک نسخه تجویز کرد

3. She married a druggist and later they moved to Red Lodge, Montana. .
[ترجمه ترگمان]او با یک داروساز ازدواج کرد و بعدا به Red، مونتانا رفتند
[ترجمه گوگل]او با متاهل متاهل شد و بعد آنها را به Red Lodge، مونتانا نقل مکان کرد

4. The druggist measured out a bottle of cough mixture according to the prescription.
[ترجمه ترگمان]داروساز بطری شربت سرفه را با تجویز پزشک اندازه گیری کرد
[ترجمه گوگل]داروین یک بطری مخلوط سرفه را بر اساس نسخه تجویز کرد

5. The druggist plugged in an electric percolator, found two cups and put them on a table that had a chair on either side of it.
[ترجمه ترگمان]داروساز برقی زد و دو جام پیدا کرد و روی می زی گذاشت که یک صندلی در دو طرف آن قرار داشت
[ترجمه گوگل]داروین متصل به یک پروکولاتور الکتریکی، دو فنجان را پیدا کرد و آنها را بر روی یک میز قرار داد که صندلی در هر طرف آن داشت

6. To be a druggist you have to study chemistry.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه داروساز باشد باید شیمی درس بخوانی
[ترجمه گوگل]شما باید یک شیمی درمانی باشید

7. The druggist plugged in an electric coffee pot.
[ترجمه ترگمان]داروساز یک قوری قهوه برقی زد
[ترجمه گوگل]داروین متصل به یک قهوه قهوه الکتریکی

8. The druggist made no immediate move to pick them up.
[ترجمه ترگمان]داروساز حرکتی نکرد تا آن ها را بردارد
[ترجمه گوگل]داروین هیچ اقدام فوری برای برداشتن آنها انجام نداد

9. The druggist has recommended me to try this ointment for sunburn.
[ترجمه ترگمان]داروساز به من توصیه کرده است که این مرهم برای آفتاب سوختگی را امتحان کنم
[ترجمه گوگل]داروین توصیه کرده است که این پماد برای آفتاب سوختگی را امتحان کند

10. My aunt is both a physician and a druggist.
[ترجمه ترگمان]زن من هم پزشک است و هم داروساز
[ترجمه گوگل]عمه من هر دو یک پزشک و متخصص دارویی است

11. The druggist put up the medicine that the doctor had prescribed.
[ترجمه ترگمان]داروساز داروهایی تجویز کرد که پزشک تجویز کرده بود
[ترجمه گوگل]داروی دار دارو را که دکتر تجویز کرده بود قرار داده است

12. The druggist put in a full stock of drugs.
[ترجمه ترگمان]داروساز پر از مواد مخدر شد
[ترجمه گوگل]داروین قرار داده شده در یک مجموعه کامل از مواد مخدر

13. The ugly druggist gauged the huge plug in the refugee's rug.
[ترجمه ترگمان]داروساز زشت توده عظیمی را که به فرش پناهنده شده بود سنجید
[ترجمه گوگل]مواد مخدر زشت، پشم بزرگ را در فرش پناهنده اندازه گیری کرد

14. The next morning Morgiana went to the druggist.
[ترجمه ترگمان]روز بعد Morgiana نزد داروساز رفت
[ترجمه گوگل]صبح روز بعد، مورگینا به داروین رفت

15. The druggist filled the doctor's prescription.
[ترجمه ترگمان]داروساز نسخه پزشک را پر کرد
[ترجمه گوگل]داروین نسخه پزشک را پر کرد


کلمات دیگر: