کلمه جو
صفحه اصلی

overcrowding

انگلیسی به فارسی

بیش از حد


انگلیسی به انگلیسی

• state of being overcrowded; act of excessively filling
if there is overcrowding in a place, there is not enough room for all the people living there.

جملات نمونه

1. To ease the problem of overcrowding, new prisons will be built.
[ترجمه ترگمان]برای رفع مشکل ازدحام، زندان های جدید ساخته خواهند شد
[ترجمه گوگل]برای رفع مشکل بیش از حد، زندانهای جدید ساخته خواهند شد

2. Prefabrication was the solution for widespread overcrowding.
[ترجمه ترگمان]prefabrication راه حل برای ازدحام گسترده بود
[ترجمه گوگل]پیش سازه راه حل برای فراوانی گسترده بود

3. Rising prison population and overcrowding add up to a real crisis.
[ترجمه ترگمان]افزایش جمعیت زندان ها و ازدحام بیش از حد به بحران واقعی
[ترجمه گوگل]افزایش جمعیت زندانی و اضافه شدن جمعیت به یک بحران واقعی

4. The students were protesting at overcrowding in the university hostels.
[ترجمه Fati] دانشجویان به ازدیاد جمعیت در خوابگاه های دانشگاه اعتراض کردند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در این دانشگاه به ازدحام بیش از حد اعتراض داشتند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در غلبه بر جمعیت در خوابگاه ها اعتراض کردند

5. I saw so many people overcrowding in the room than I expected.
[ترجمه ترگمان]خیلی از مردم بیشتر از اونی که انتظار داشتم توی اتاق شلوغ بودن
[ترجمه گوگل]من بسیاری از مردم را دیدم که بیش از حد انتظار داشتند

6. Overcrowding has taxed the city's ability to deal with waste.
[ترجمه ترگمان]Overcrowding بر توانایی شهر برای مقابله با زباله مالیات پرداخت کرده است
[ترجمه گوگل]بیش از حد توانایی توانایی شهر برای مقابله با زباله را پرداخت کرده است

7. Students were protesting at overcrowding in the university hostels.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در این دانشگاه به ازدحام بیش از حد اعتراض داشتند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در غلبه بر جمعیت در خوابگاه ها اعتراض کردند

8. Overcrowding is so bad that prisoners have to sleep in shifts, while others have to stand.
[ترجمه ترگمان]Overcrowding آنقدر بد است که زندانیان باید در شیفت بخوابند، در حالی که دیگران مجبور به ایستادن هستند
[ترجمه گوگل]توده بدنی خیلی بد است که زندانیان باید در حال تغییر در خواب باشند، در حالی که دیگران باید ایستاده باشند

9. Overcrowding imposes mental strains.
[ترجمه ترگمان]Overcrowding فشار روانی را تحمیل می کند
[ترجمه گوگل]بیش از حد، فشارهای روحی را تحمیل می کند

10. Overcrowding and poor sanitary conditions led to disease in the refugee camps.
[ترجمه ترگمان]Overcrowding و شرایط بهداشتی ضعیف منجر به بیماری در اردوگاه های پناهندگان شده است
[ترجمه گوگل]بیش از حد و شرایط ضعیف بهداشتی منجر به بیماری در اردوگاه های پناهندگان شد

11. Overcrowding makes prison life even harder to bear.
[ترجمه ترگمان]Overcrowding زندگی زندان حتی سخت تر از آن است که تحمل کند
[ترجمه گوگل]بیش از حد، زندگی زندان را سخت تر می کند

12. There are plans to relieve overcrowding in the village.
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای کاهش ازدحام در روستا وجود دارد
[ترجمه گوگل]برنامه هایی برای از بین رفتن جمعیت در روستا وجود دارد

13. Investment in the railway network would reduce overcrowding on the roads.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری در شبکه راه آهن ازدحام را در جاده ها کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری در شبکه راه آهن موجب کاهش بیش از حد در جاده ها می شود

14. Overcrowding and poor sanitation are common problems in prisons.
[ترجمه ترگمان]فاضلاب و بهداشت ضعیف مشکلات رایج در زندان ها هستند
[ترجمه گوگل]بیش از حد و بهداشت ضعیف در مشاغل مشکوک است

15. Overcrowding remains a large obstacle to improving conditions.
[ترجمه ترگمان]Overcrowding همچنان مانع بزرگی برای بهبود شرایط باقی می ماند
[ترجمه گوگل]پرکاری بیش از حد مانع بزرگ برای بهبود شرایط است

پیشنهاد کاربران

نبود اتاق کافی برای همه افراد ساکن در یک مکان

جمعیت بیش از حد

ازدیاد

ازدیاد جمعیت

روی هم افتادن دندان ها

ازدحام

ازدحام جمعیت


کلمات دیگر: