کلمه جو
صفحه اصلی

smacking


معنی : سیلی زننده، صدای ملچ ملوچ، صدای ماچ، کتک، دوست داشتنی
معانی دیگر : سرزنده، پر حرارت، تند و تیز، smacker سیلی زننده، خوش طعم، مهم، فعال

انگلیسی به فارسی

( smacker ) سیلی زننده، خوش طعم، دوست داشتنی، صدای ملچ ملوچ، صدای ماچ، مهم، فعال، کتک


چرت زدن، صدای ملچ ملوچ، کتک، سیلی زننده، صدای ماچ، دوست داشتنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: smackingly (adv.)
• : تعریف: brisk or vigorous; sharp; strong.

- a smacking wind
[ترجمه ترگمان] باد کتک زدن
[ترجمه گوگل] باد عنکبوتی

• slapping with an open hand or flat object
excellent, wonderful (slang); brisk, vigorous

مترادف و متضاد

سیلی زننده (اسم)
smacking, smacker

صدای ملچ ملوچ (اسم)
smacking, smacker

صدای ماچ (اسم)
smacking, smacker

کتک (اسم)
smacking, smacker

دوست داشتنی (صفت)
amicable, lovely, lovable, likable, loveable, likeable, smacking

جملات نمونه

1. this spoiled child needs a good smacking
این بچه ی لوس یک کتک حسابی لازم دارد.

2. Smacking is not an acceptable way of punishing a child.
[ترجمه ترگمان]تنبیه کردن یک روش قابل قبول برای تنبیه یک کودک نیست
[ترجمه گوگل]Smacking یک روش قابل قبول مجازات یک کودک نیست

3. "I adore chocolate cake, " said Susannah, smacking her lips.
[ترجمه ترگمان]Susannah در حالی که لب هایش را به هم می زد، گفت: \" من کیک شکلاتی را تحسین می کنم \"
[ترجمه گوگل]سوزانا گفت: 'من کیک شکلاتی را دوست دارم، لبخند زدم

4. I'll give you a good smacking when we get home!
[ترجمه ترگمان]وقتی رسیدیم خو نه حسابی مست می کنم
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما به خانه می رویم، به شما خوبی می دهیم!

5. The child needs a good smacking.
[ترجمه ترگمان]بچه به کتک زدن خوب نیاز دارد
[ترجمه گوگل]کودک نیاز به یک مهارت خوب دارد

6. "I really want some dessert," Keaton says, smacking his lips.
[ترجمه ترگمان]کیتون در حالی که لب هایش را به هم می زد، می گوید: \" من واقعا یک دسر میل دارم \"
[ترجمه گوگل]کیتون می گوید: 'من واقعا می خواهم یک دسر داشته باشم، لبخند زدم

7. There came a sipping sound, a slight smacking of lips, and another great dismal sigh.
[ترجمه ترگمان]صدای جرعه دیگری به گوش رسید و یک گیلاس کوچک و یک آه طولانی و غم انگیز دیگری به گوش رسید
[ترجمه گوگل]یک صدای مبهوت کننده، یک لکه کوچک از لب ها و یک آویگی بزرگ پریشانی به وجود آمد

8. What was more painful were Kate's fists smacking into his stomach, blow after blow.
[ترجمه ترگمان]چیزی که دردناک تر از آن بود که مشت های کیت در معده اش به صدا در آمد و بعد ضربه ای به شکمش وارد کرد
[ترجمه گوگل]دردناک تر بود مشت های کیته به شکمش ضربه زد، ضربه بعد از ضربه

9. The most serious aspect of smacking children is that in a substantial number of cases this escalates to something worse.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین جنبه کتک زدن کودکان این است که در تعداد قابل توجهی از موارد، این امر به چیزی بدتر منجر می شود
[ترجمه گوگل]جدی ترین جنبه ای که کودکان را مجذوب خود می کند این است که در شمار قابل توجهی از این موارد بدتر می شود

10. We don't approve of smacking.
[ترجمه ترگمان]ما با smacking موافق نیستیم
[ترجمه گوگل]ما فریبنده نیستیم

11. Sylvie, in one of her negligees, smacking her hard.
[ترجمه ترگمان]سیلوی، یکی از negligees، او را سخت به صدا درآورد
[ترجمه گوگل]Sylvie، در یکی از negligues او، smacking او سخت است

12. While accepting that smacking is universal, he believes there are better methods of teaching children what is acceptable or unacceptable behaviour.
[ترجمه ترگمان]او با پذیرش این که کتک زدن جهانی است، معتقد است روش های بهتری برای آموزش رفتار قابل قبول و قابل قبول وجود دارد
[ترجمه گوگل]او معتقد است که در حالیکه پذیرفته شده است که چرت زدن جهانی است، روش های بهتر آموزش کودکان برای رفتار قابل قبول یا غیر قابل قبول وجود دارد

13. She begins cackling, smacking her lips, like a child thinking of a turkey dinner.
[ترجمه ترگمان]او شروع به خندیدن می کند، لب هایش را به هم می زند، مثل بچه ای که به غذای بوقلمون فکر می کند
[ترجمه گوگل]او شروع به کتک زدن، لبخند زدن لب های او، مانند یک کودک فکر کردن یک شام بوقلمون

14. Abuse has a habit of smacking you in the nose like that, for all to see.
[ترجمه ترگمان]سو استفاده عادت دارد که تو را مثل این کتک بزند تا همه چیز را ببیند
[ترجمه گوگل]سوءاستفاده عادت دارد که شما را در بینی بماند، برای اینکه همه ببینند

15. The real trouble with smacking is that it is too easy.
[ترجمه ترگمان]مشکل کتک زدن این است که خیلی آسان است
[ترجمه گوگل]مشکل واقعی با smacking این است که خیلی آسان است


کلمات دیگر: