کلمه جو
صفحه اصلی

attune


معنی : وفق دادن، هم اهنگ کردن، هم کوک کردن
معانی دیگر : کوک کردن، میزان کردن، مج وفق دادن، مناسبت، موافق

انگلیسی به فارسی

هماهنگ کردن، هم‌کوک کردن، (مج) وفق دادن، مناسبت، موافق


تنظیم، وفق دادن، هم اهنگ کردن، هم کوک کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: attunes, attuning, attuned
• : تعریف: to adjust so as to be harmonious.
مشابه: accommodate, tune

- She has attuned her senses to the way children communicate.
[ترجمه ترگمان] او احساسات خود را به شیوه ای که کودکان با آن ارتباط برقرار می کنند، هماهنگ کرده است
[ترجمه گوگل] او حواس خود را به نحوی که کودکان ارتباط برقرار می کند، تنظیم کرده است
- She attuned herself to the new job.
[ترجمه ترگمان] او خود را با شغل جدید وفق داده بود
[ترجمه گوگل] او خود را به کار جدید متصل کرد

• fit, harmonize; adjust, coordinate

مترادف و متضاد

وفق دادن (فعل)
accord, adapt, reconcile, suit, tune, attune, adjust, conform, square, assimilate, jump

هم اهنگ کردن (فعل)
attune, coordinate, harmonize

هم کوک کردن (فعل)
attune

adjust


Synonyms: acclimatize, accommodate, accord, accustom, adapt, balance, compensate, conform, coordinate, counterbalance, familiarize, harmonize, integrate, make agree, proportion, reconcile, regulate, tune


جملات نمونه

1. His ears are attuned to the noise of a big city.
[ترجمه ترگمان]گوش هایش با سرو صدای یک شهر بزرگ هماهنگ است
[ترجمه گوگل]گوش او با سر و صدا یک شهر بزرگ سازگار است

2. He seemed unusually attuned to people's feelings.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که به احساسات مردم عادت می کند
[ترجمه گوگل]او به طرز غیرعادی به احساسات مردم پیوست

3. A good nurse has to be attuned to the needs of his or her patients.
[ترجمه ترگمان]یک پرستار خوب باید با نیازهای بیماران خود هماهنگ باشد
[ترجمه گوگل]یک پرستار خوب باید با نیازهای بیماران خود سازگار باشد

4. an industry that is not attuned to the demands of the market.
[ترجمه پوریا] صنعتی که با خواسته های بازار سازگار نیست
[ترجمه ترگمان]صنعتی که با خواسته های بازار هماهنگ نیست
[ترجمه گوگل]یک صنعت که با خواسته های بازار سازگار نیست

5. Her ears are sharply attuned to her baby's cry.
[ترجمه ترگمان]گوش هایش را تیز کرده بود که گریه بچه را در بیاورد
[ترجمه گوگل]گوش او به شدت به گریه کودک خود سازگار است

6. She has attuned herself to living in the quiet country.
[ترجمه پوریا] او خودش را با زندگی در روستای آرام سازگار کرده است
[ترجمه ترگمان]او خود را با این زندگی آرام که در این کشور آرام زندگی می کند، خوش کرده است
[ترجمه گوگل]او خودش را به زندگی در کشور آرام وابسته کرده است

7. Their ears were still attuned to the sounds of the London suburb.
[ترجمه ترگمان]گوششان هنوز با صداهای حومه لندن هماهنگ بود
[ترجمه گوگل]گوش هایشان هنوز به صداهای حومه لندن وابسته بودند

8. We are attuned to new ways of thinking.
[ترجمه ترگمان]ما با روش های جدید تفکر هماهنگ هستیم
[ترجمه گوگل]ما با روشهای جدید تفکر سازگار هستیم

9. We/Our ears are becoming attuned to the noise of the new factory nearby.
[ترجمه پوریا] گوشهایمان با صدای کارخانه جدید اطراف سازگار شده ( عادت کرده )
[ترجمه ترگمان]ما \/ گوش هایمان در حال هماهنگ شدن با صدای یک کارخانه جدید در نزدیکی آن هستیم
[ترجمه گوگل]ما / گوش ما در حال تبدیل شدن به نویز کارخانه جدید در نزدیکی است

10. British companies still aren't really attuned to the needs of the Japanese market.
[ترجمه ترگمان]شرکت های انگلیسی هنوز واقعا با نیازهای بازار ژاپن هماهنگ نیستند
[ترجمه گوگل]شرکت های بریتانیا هنوز به نیازهای بازار ژاپن وابسته نیستند

11. A mother's ears are attuned to even the slightest variation in her baby's breathing.
[ترجمه ترگمان]گوش های یک مادر حتی کوچک ترین تغییر در تنفس کودک خود را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]گوشهای مادران حتی کوچکترین تنوع در تنفس کودک خود را نیز در بر میگیرد

12. She wasn't yet attuned to her baby's needs.
[ترجمه ترگمان]او هنوز با نیازهای بچه اش آشنا نبود
[ترجمه گوگل]او هنوز به نیازهای کودکش وابسته نبود

13. But we try to be attuned to modern artifacts and what active players are doing, too.
[ترجمه ترگمان]اما ما سعی می کنیم با آثار مدرن و آنچه که بازیکنان فعال در حال انجام آن هستند، هماهنگ باشیم
[ترجمه گوگل]اما ما سعی می کنیم با مصنوعات مدرن هماهنگ شویم و بازیکنان فعال نیز این کار را انجام دهند

14. Having become attuned to them, I now hear them everywhere, every day.
[ترجمه ترگمان]حالا که با آن ها آشنا شده ام، همه جا، هر روز آن ها را می شنوم
[ترجمه گوگل]در حالیکه به آنها وابسته شدم، هر روز آنها را در همه جا می شنوم

15. I became attuned to the high-toned squeaking of shrews, which appeared to be engaged in conflict.
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند جیغ مانندی که به نظر می رسید درگیر جنگ باشد، هماهنگ شدم
[ترجمه گوگل]من به شدت تنبیه سوزش shrews، که ظاهرا درگیر درگیری بود، متصل شد

Old methods not attuned to the times.

روش‌های کهنه‌ای که با زمان هماهنگی نداشتند.


اصطلاحات

to be attuned to

آشنا بودن به، هماهنگ بودن با، درک کردن و لذت بردن


پیشنهاد کاربران

سازگار بودن
تطبیق داشتن


کلمات دیگر: