1. This is all presupposition - we must wait until we have some hard evidence.
[ترجمه ترگمان]این همش یه چیزیه - ما باید صبر کنیم تا یه مدرک محکم داشته باشیم -
[ترجمه گوگل]این همه پیش فرض است - ما باید منتظر بمانیم تا زمانی که شواهدی قوی داشته باشیم
2. Hick's presupposition is that all religions believe in the same God.
[ترجمه ترگمان]hick s این است که همه مذاهب به یک خدا اعتقاد دارند
[ترجمه گوگل]پیش فرض هیک این است که همه ادیان به همان خدا ایمان دارند
3. But suppose I am wrong in my basic presupposition that there can not be particularity.
[ترجمه ترگمان]اما فرض کنیم که من در خیال اولیه خود اشتباه کرده باشم
[ترجمه گوگل]اما فرض کنید من در پیش فرض اولیه خودم اشتباه می کنم که خاصیت خاصی وجود ندارد
4. Cultural presupposition is a kind of thinking pattern and behavioral model which establishes itself on the basis of cultural context.
[ترجمه ترگمان]presupposition فرهنگی نوعی الگوی تفکر و مدل رفتاری است که خود را بر مبنای بافت فرهنگی ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]پیش فرض فرهنگی نوعی الگوی تفکر و مدل رفتاری است که خود را بر اساس زمینه فرهنگی تأسیس می کند
5. It also discusses the characteristics of presupposition:the defeasibility and projection problem.
[ترجمه ترگمان]همچنین در مورد ویژگی های of بحث می کند: مساله defeasibility و افکنش تصویر
[ترجمه گوگل]همچنین ویژگی های پیش فرض را در بر دارد و مشکل پیش بینی را مورد بحث قرار می دهد
6. As a pragmatic phenomenon, presupposition is one of the important pragmatic subjects, and it plays an important role in spoken communication.
[ترجمه ترگمان]این presupposition به عنوان یک پدیده pragmatic، یکی از مهم ترین موضوعات واقع گرایانه است، و نقش مهمی در ارتباط گفتاری ایفا می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پدیده عملی، پیش فرض یکی از موضوعات مهم عملی است و نقش مهمی در ارتباطات گفتاری دارد
7. With pragmatic presupposition in English advertisement rhetoric devices, advertisement makers seek the identicalness or similarities with consumers in terms of value, attitude, belief, knowledge, etc.
[ترجمه ترگمان]با presupposition واقع گرایانه در دستگاه های rhetoric تبلیغ انگلیسی، makers به دنبال the یا تشابه ات بین مشتریان از لحاظ ارزش، نگرش، عقیده، دانش و غیره هستند
[ترجمه گوگل]با پیش فرض عملی در دستگاه های تبلیغاتی سخنرانی انگلیسی، تبلیغ کنندگان به دنبال یکسان سازی یا شباهت با مصرف کنندگان از نظر ارزش، نگرش، باور، دانش و غیره هستند
8. The existential approach of discrimination of Semantic Presupposition and Semantic Entailment.
[ترجمه ترگمان]رویکرد وجودی تبعیض of معنایی و entailment معنایی
[ترجمه گوگل]رویکرد وجودی تبعیض پیش فرض معنایی و عدم وجود معنایی
9. Bail was refused on the presupposition of his guilt.
[ترجمه ترگمان]وثیقه به خاطر احساس گناه او رد شد
[ترجمه گوگل]تقلب در مورد پیش شرط گناه او رد شد
10. The presupposition trigger compound sentence is the typical conjuction.
[ترجمه ترگمان]The منجر به یک حکم ترکیبی می شود
[ترجمه گوگل]پیش فرض عبارت ترکیبی مشتق شده است
11. Under a presupposition of that its frog wasn't worn, a simple formula for calculating the abrasion limitation of DZ(DSZ)35 plowshare was brought forward in the paper.
[ترجمه ترگمان]تحت عنوان فرضی که قورباغه آن فرسوده نشده است، یک فرمول ساده برای محاسبه محدودیت abrasion of (DSZ)در این مقاله مطرح شد
[ترجمه گوگل]در زیر پیش فرض این که قورباغه آن پوشیده نشده بود، یک فرمول ساده برای محاسبه محدودیت سایش DZ (DSZ) 35 plowshare در مقاله پیشین مطرح شد
12. theories based on presupposition and coincidence.
[ترجمه ترگمان]نظریات مبتنی بر presupposition و همزمانی
[ترجمه گوگل]نظریه ها بر اساس پیش فرض و تصادف
13. The presupposition to realize a good national economic recycling is to a reasonable industrial struture.
[ترجمه ترگمان]این presupposition که یک بازیافت اقتصادی ملی خوب را درک می کند، یک struture صنعتی منطقی است
[ترجمه گوگل]پیش فرض برای تحقق بخشیدن به یک بازیافت اقتصادی خوب در سطح ملی، یک معیار صنعتی است
14. Secondly, metaphor presupposition can be judged successfully by the true-false value method and the "negation test".
[ترجمه ترگمان]دوم، presupposition استعاره را می توان با روش ارزش نادرست حقیقی و \"تست منفی\" مورد قضاوت قرار داد
[ترجمه گوگل]دوم، پیش فرض استعاره را می توان با روش ارزش واقعی غلط و 'آزمون نفی' مورد قضاوت قرار داد