کلمه جو
صفحه اصلی

prevision


معنی : پیش بینی، تحذیر
معانی دیگر : آینده بینی، غیب گویی، پیشگویی، پیش بینی کردن

انگلیسی به فارسی

پیش بینی، تحذیر، پیش بینی کردن


پیش بینی، تحذیر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: previsional (adj.)
(1) تعریف: an ability to foresee; prescience.
مشابه: prophecy

(2) تعریف: an instance of foreseeing.

• foresight, ability to foresee future events; prophecy, ability to predict the future

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] پیش بینی
[آمار] پیش اندیشی

مترادف و متضاد

پیش بینی (اسم)
anticipation, forecast, foresight, prognosis, prospect, prognoses, expectancy, expectance, caution, augury, prognostication, precaution, prevision, look-ahead, prefiguration

تحذیر (اسم)
warning, determent, premonition, prenotion, prevision

جملات نمونه

1. Some prevision warned the explorer of trouble.
[ترجمه ترگمان]بعضی از prevision به کاشف دردسر هشدار دادند
[ترجمه گوگل]بعضی از پیشنهادها اکتشاف مشکل را هشدار دادند

2. She previsioned herself in a position where she could repay slurs.
[ترجمه ترگمان]او خودش را در موقعیتی قرار داد که می توانست حتی یک فحش هم تلافی کند
[ترجمه گوگل]او خود را در موقعیتی قرار داد که میتواند پولس را بازپرداخت

3. Part two introduces the general prevision about determination of dumping in Article WTO Anti - Dumping Agreement.
[ترجمه ترگمان]بخش دوم، prevision عمومی را در مورد تعیین دامپینگ در توافقنامه ضد دامپینگ (WTO)معرفی می کند
[ترجمه گوگل]قسمت دوم، پیش بینی کلی درباره تعیین میزان تخلیه در ماده WTO توافقنامه ضد دامپینگ را معرفی می کند

4. That prevision provision is partly an effort to gain support from RepubliciansRepublicans.
[ترجمه ترگمان]این ماده prevision بخشی از تلاش برای کسب حمایت از RepubliciansRepublicans است
[ترجمه گوگل]این مقررات پیشنهادی تا حدودی تلاش برای کسب حمایت از جمهوری خواهان جمهوری خواه است

5. Therefore, food recall system has forbidden prevision on adjusting result in the norm.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، سیستم یادآوری غذا prevision را در تنظیم نتیجه در نرم منع کرده است
[ترجمه گوگل]بنابراین، سیستم فراخوان غذا پیش بینی ممنوعیت در تنظیم نتیجه در عرف را ممنوع کرده است

6. Good ability in planning, prevision and problems solving.
[ترجمه ترگمان]توانایی خوب در برنامه ریزی، حل مشکلات و حل مشکلات
[ترجمه گوگل]توانایی خوب در برنامه ریزی، پیش بینی و حل مشکلات

7. The guarantee of trust interest relies on the law prevision of entity and procedure.
[ترجمه ترگمان]تضمین بهره اعتماد بستگی به قانون و رویه قضایی دارد
[ترجمه گوگل]تضمین علاقه به اعتماد، بر پیش بینی قانون و شیوه نامه متکی است

8. The Socialists meanwhile were criticised by other left parties for including in the government bill a prevision provision barring same-sex couples from adopting children.
[ترجمه ترگمان]در این میان سوسیالیست ها مورد انتقاد احزاب چپ دیگر از جمله در لایحه دولت لایحه ای مبنی بر ممنوعیت ازدواج زوج های همجنس با فرزند خواندگی را مورد انتقاد قرار دادند
[ترجمه گوگل]در عین حال، سوسیالیست ها از طرف دیگر احزاب چپ برای تصویب قانون پیشنهادی برای جلوگیری از زوجین همجنسگرای از تصویب کودکان، مورد انتقاد قرار گرفتند


کلمات دیگر: