کلمه جو
صفحه اصلی

retrospective


معنی : پس نگرانه، عطف کننده بماسبق
معانی دیگر : پسنگری، پس نمایی، بازنگری (به ویژه پس نمایی و مرور بر آثار و زندگی یک هنرمند)، نگاه در جهت معکوس، وارون نگری، وارون نگرانه، وارون سوی، گذشته اندیشانه، گذشته نگرانه، پس اندیشانه، مروری

انگلیسی به فارسی

عطف کننده بماسبق


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: looking back on or thinking of the past.

- a retrospective survey of a person's accomplishments
[ترجمه ترگمان] یک بررسی گذشته نگر درباره دستاوردهای یک فرد
[ترجمه گوگل] یک بررسی گذشته نگر از دستاوردهای شخصی

(2) تعریف: looking backward.

- a retrospective view of the beach
[ترجمه ترگمان] یک نگاه گذشته نگر از ساحل
[ترجمه گوگل] یک دیدگاه برگشتی از ساحل
اسم ( noun )
مشتقات: retrospectively (adv.), retrospectiveness (n.)
• : تعریف: an exhibition of the life's work of an artist.

• retroactive, taking effect on an earlier date; of retrospection, of contemplation of past events
retrospective feelings or opinions concern things that happened in the past.
retrospective laws or legislation take effect from a date earlier than the date when the law or legislation was passed.
a retrospective is an exhibition of work done by an artist over many years, rather than his or her most recent work.

دیکشنری تخصصی

[آمار] گذشته نگر

مترادف و متضاد

پس نگرانه (صفت)
retrospective

عطف کننده بماسبق (صفت)
retrospective

جملات نمونه

1. a retrospective exhibit of an artist's work
نمایشگاه بازنگری آثار یک هنرمند

2. a retrospective view of the river
منظره ی وارون سوی رودخانه

3. a bob hope retrospective
بازنگری زندگی و آثار باب هوپ

4. A retrospective influence pervaded the whole performance.
[ترجمه ترگمان]یک تاثیر گذشته نگر کل عملکرد را در بر گرفت
[ترجمه گوگل]تأثیر گذشته نگر، عملکرد کل را به نمایش گذاشت

5. Afterwards, retrospective fear of the responsibility would make her feel almost faint.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، ترس گذشته نگر از این مسئولیت باعث می شد که او احساس ضعف کند
[ترجمه گوگل]پس از آن، ترس ناگهانی از مسئولیت، باعث می شود تا او احساس ضعف کند

6. Teachers settled for a 2% pay rise with retrospective effect from 1 April.
[ترجمه ترگمان]معلمان برای یک افزایش ۲ درصدی با تاثیر گذشته نگر از ۱ آوریل مستقر شدند
[ترجمه گوگل]معلمان برای افزایش 2 درصدی حقوق و مزایای برگشت پذیر از 1 آوریل پرداختند

7. Bankers are quick to condemn retrospective tax legislation.
[ترجمه ترگمان]بانکداران به سرعت قوانین مالیاتی بازنگرانه را محکوم می کنند
[ترجمه گوگل]بانکداران می توانند قوانین مالیاتی گذشته نگر را محکوم کنند

8. The result is a satisfying blend of Bonington retrospective and survey of landscape painting in the 1820s.
[ترجمه ترگمان]نتیجه ترکیبی رضایت بخش از retrospective گذشته نگر و بررسی تصویر چشم انداز در دهه ۱۸۲۰ می باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه یک ترکیب رضایت بخش از گذشتهنگاری Bonington و بررسی نقاشی های چشم انداز در دهه 1820 است

9. Mechanisms for selective retrospective conversion of catalogues and the enrichment of catalogues should be sought.
[ترجمه ترگمان]سازوکارهای تبدیل انتخابی گذشته نگر از فهرست و غنی سازی فهرست باید مورد جستجو قرار گیرد
[ترجمه گوگل]باید مکانیسم های تبدیل کاتالوگ ها و غنی سازی کاتالوگ ها را انتخاب کرد

10. Irving Pichel, one of the revelations of the retrospective, was forced into early retirement.
[ترجمه ترگمان]Irving Pichel، یکی از نکات اصلی یادآوری گذشته نگر، مجبور به بازنشستگی زودرس شد
[ترجمه گوگل]ایروینگ پیکل، یکی از آشکار گذشته نگر، مجبور شد به بازنشستگی زودهنگام برسد

11. Noguchi did not get his first retrospective exhibition until he was in his sixties.
[ترجمه ترگمان]Noguchi اولین نمایشگاه گذشته نگر خود را تا زمانی که در شصت سالگی بود، به دست نیاورد
[ترجمه گوگل]نگوچی نخستین نمایشگاه برگشت ناپذیر خود را تا زمانی که در شصت سالگی نباشد، دریافت نکرده است

12. Retrospective Diagnosis Using the first technique, researchers found dozens of possible AIDS cases from medical records dating back to the 1930s.
[ترجمه ترگمان]retrospective تشخیص با استفاده از تکنیک اول، ده ها مورد از موارد پیش گیری از ایدز را از سوابق پزشکی که به دهه ۱۹۳۰ برمی گردند، یافتند
[ترجمه گوگل]تشخیص مجدد با استفاده از تکنیک اول، محققان ده ها مورد از موارد احتمالی ایدز را از پرونده های پزشکی که در دهه ی 1930 آغاز شده بود، کشف کردند

13. But retrospective diagnosis has obvious drawbacks.
[ترجمه ترگمان]اما تشخیص گذشته نگر اشکالات آشکاری دارد
[ترجمه گوگل]اما تشخیص گذشته نگر، دشواریهای واضح دارد

14. The growth of a taste for retrospective nostalgia accompanied the slow decline of traditional faith.
[ترجمه ترگمان]رشد نوعی از ذوق برای نوستالژی به همراه کاهش تدریجی ایمان سنتی
[ترجمه گوگل]رشد طعم و مزه نوستالژی برگشتی منجر به کاهش شدید اعتقاد سنتی شد

a retrospective exhibit of an artist's work

نمایشگاه بازنگری آثار یک هنرمند


a Bob Hope retrospective

بازنگری زندگی و آثار باب هوپ


a retrospective view of the river

منظره‌ی وارون سوی رودخانه


پیشنهاد کاربران

عقب نگری، گذشته نگری

نگاهی ازگذشته تا امروز

واپس نگرانه

بازاندیشانه

retrospective studies مطالعات مروری ( مطالعات از گذشته تا حال )

. E. g
1 ) Search on the word "retrospective" and then filter the results
2 ) They put on a retrospective show of his work at the National Museum of American Art

1. عطف بما سبق
2. از گذشته تا حال

گذشته نگر

retrospective ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: مرور آثار
تعریف: نمایش مجموعه ای از فیلم ها که به یک کارگردان یا بازیگر یا دوره ای خاص یا سبک و مضمون و گونه و کشور خاصی تعلق دارد


کلمات دیگر: