جالب است
jubilantly
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• happily, joyfully, with great gladness; triumphantly, exultantly
جملات نمونه
1. In 1996 the Galatasaray manager jubilantly grabbed a huge club flag and stuck it on the Fenerbahce pitch after the Turkish Cup final.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۶، تیم گالاتاسرای یک پرچم بزرگ باشگاهی را به چنگ آورد و آن را پس از فینال جام ترکیه در زمین Fenerbahce گیر انداخت
[ترجمه گوگل]در سال 1996، مدیر گالاتاسرای موفق به دریافت یک پرچم بزرگ باشگاه شد و پس از جام حذفی جام حذفی به فانبراژه پیوست
[ترجمه گوگل]در سال 1996، مدیر گالاتاسرای موفق به دریافت یک پرچم بزرگ باشگاه شد و پس از جام حذفی جام حذفی به فانبراژه پیوست
2. Jubilantly they fielded into the classroom. The professor passed out the papers. And smiles broadened as the students noted there were only five essay-type questions.
[ترجمه ترگمان]آن ها به کلاس رفتند پروفسور روزنامه را رد کرد و زمانی که دانش آموزان متوجه شدند که فقط پنج سوال از نوع مقاله وجود دارد، لبخند می زند
[ترجمه گوگل]جالب بود که آنها در کلاس درس قرار گرفتند استاد این مقالات را منتشر کرد دانشجویان لبخند زدند و لبخند زدند و تنها پنج سوال از نوع مقاله داشتند
[ترجمه گوگل]جالب بود که آنها در کلاس درس قرار گرفتند استاد این مقالات را منتشر کرد دانشجویان لبخند زدند و لبخند زدند و تنها پنج سوال از نوع مقاله داشتند
3. Regardless jubilantly happy, still be worry, the reminded of home comes, the at heart was then little one is uneasy and worry, having another one quite and warm.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، با این که با خوشحالی، هنوز هم نگران است، یادآوری خانه به یاد خانه می افتد، در دل احساس نگرانی و نگرانی می کند، یکی دیگر کاملا و هم گرم است
[ترجمه گوگل]صرفنظر از اینکه با خوشحالی خوشحال میشوید، هنوز هم نگران باشید، یادآوری کنید که از خانه بیرون می آید، در آن زمان، کمی کسل کننده بود و نگران نباشید، یکی دیگر کاملا گرم بود
[ترجمه گوگل]صرفنظر از اینکه با خوشحالی خوشحال میشوید، هنوز هم نگران باشید، یادآوری کنید که از خانه بیرون می آید، در آن زمان، کمی کسل کننده بود و نگران نباشید، یکی دیگر کاملا گرم بود
4. People jubilantly took part in the festival celebrations in the parks.
[ترجمه ترگمان]مردم jubilantly در جشن های فستیوال در پارک ها شرکت کردند
[ترجمه گوگل]مردم در جشنواره های جشنواره در پارک ها جشن گرفته اند
[ترجمه گوگل]مردم در جشنواره های جشنواره در پارک ها جشن گرفته اند
5. Jubilantly, they filed into the classroom.
[ترجمه ترگمان]آن ها وارد کلاس شدند
[ترجمه گوگل]جالب است که آنها در کلاس درس قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]جالب است که آنها در کلاس درس قرار گرفتند
6. The twins looked at each other jubilantly but with some surprise.
[ترجمه ترگمان]دوقلوها با خوشحالی به هم نگاه کردند، اما با کمی حیرت
[ترجمه گوگل]دوقلوها به دوشیزه نگاه کردند، اما با یک تعجب دیدند
[ترجمه گوگل]دوقلوها به دوشیزه نگاه کردند، اما با یک تعجب دیدند
7. Indeed it gave the zealous Aryans the battle advantage they so fervently desired, and they jubilantly increased its usage, with support of most of the populace.
[ترجمه ترگمان]در واقع آن شور و حرارت جنگ را با شور و شوق بسیار مورد نظر قرار داد، و با شادی کاربرد خود را افزایش دادند، و با حمایت بسیاری از مردم، به راه خود ادامه دادند
[ترجمه گوگل]در واقع، آن را به Aryans مشتاقانه به نفع نبرد آنها به طرز دلسوزانه مورد نظر، و آنها با شور و شوق استفاده خود را افزایش داد، با حمایت از بسیاری از مردم است
[ترجمه گوگل]در واقع، آن را به Aryans مشتاقانه به نفع نبرد آنها به طرز دلسوزانه مورد نظر، و آنها با شور و شوق استفاده خود را افزایش داد، با حمایت از بسیاری از مردم است
8. Fan family's old rate to kill one of broken red, were jubilantly went to the home front.
[ترجمه ترگمان]با این حال، با آن لباس های کهنه و قدیمی، که با خوشحالی یکی از red شکسته را بکشند، با خوشحالی به طرف خانه به راه افتاد
[ترجمه گوگل]نرخ قدیمی خانواده فن برای کشتن یک قرمز شکسته، به شدت به سمت جلو حرکت کرد
[ترجمه گوگل]نرخ قدیمی خانواده فن برای کشتن یک قرمز شکسته، به شدت به سمت جلو حرکت کرد
9. Six elder brothers seeing by the red and swollen fast wane in the mirror and can not help jubilantly merry, dancing and ticket.
[ترجمه ترگمان]شش برادر بزرگ تر که براثر the قرمز و متورم خود در آینه wane، با خوشحالی و شادی، رقص و بلیت را نمی دیدند
[ترجمه گوگل]شش برادر بزرگتر که از طریق قرمزی و تورم دیده می شود سریع در آینه می افتد و نمی تواند به جشن بخت و اقبال، رقص و بلیط کمک کند
[ترجمه گوگل]شش برادر بزرگتر که از طریق قرمزی و تورم دیده می شود سریع در آینه می افتد و نمی تواند به جشن بخت و اقبال، رقص و بلیط کمک کند
10. Through discussion, the greatly household-use oneself accumulates at ordinary times of zero spent money to buy some seedlings and tool, rush toward the park jubilantly .
[ترجمه ترگمان]از طریق بحث، افراد خانواده که تا حد زیادی از خود استفاده می کنند در زمان عادی صفر پول خرج می کنند تا نهال و ابزار را بخرند و با شادی به سوی پارک بروند
[ترجمه گوگل]از طریق بحث، استفاده از خانواده های بسیار زیاد در زمان های معمولی از پول صرف شده برای صرفه جویی در برخی از نهال ها و ابزار تجمع می یابد و به آرامی به پارک می پیوندد
[ترجمه گوگل]از طریق بحث، استفاده از خانواده های بسیار زیاد در زمان های معمولی از پول صرف شده برای صرفه جویی در برخی از نهال ها و ابزار تجمع می یابد و به آرامی به پارک می پیوندد
11. Father sighed, into the garage, but found that optimistic child jubilantly is pulling in the horse dung.
[ترجمه ترگمان]پدر آهی کشید و داخل گاراژ شد، اما دید که با خوشحالی آن بچه optimistic که با خوشحالی افسار اسبش را می کشد
[ترجمه گوگل]پدر به داخل گاراژ آهی کشید، اما متوجه شد که کودک خوش بینانه به طرز وحشیانه ای در حال غرق شدن در اسب است
[ترجمه گوگل]پدر به داخل گاراژ آهی کشید، اما متوجه شد که کودک خوش بینانه به طرز وحشیانه ای در حال غرق شدن در اسب است
12. The ceremony included an Air Force Thunderbirds flyover as graduates jubilantly tossed their hats in the air, a traditional ending to the event.
[ترجمه ترگمان]مراسم شامل یک نیروی هوایی Thunderbirds در حال پرواز بود که فارغ التحصیلان با شادی کلاه های خود را در هوا پرتاب می کردند، که یک پایان سنتی به این رویداد بود
[ترجمه گوگل]این مراسم شامل نیروی هوایی نیروی هوایی Thunderbirds به عنوان فارغ التحصیلان بود، به طرز شگفتآور کلاه های خود را در هوا پرتاب کردند، که به طور سنتی پایان یافته بود
[ترجمه گوگل]این مراسم شامل نیروی هوایی نیروی هوایی Thunderbirds به عنوان فارغ التحصیلان بود، به طرز شگفتآور کلاه های خود را در هوا پرتاب کردند، که به طور سنتی پایان یافته بود
13. The member thought that will not dispute enters eight, after the game takes a group souvenir photo jubilantly .
[ترجمه ترگمان]این عضو معتقد بود که بعد از این که این بازی یک عکس یادبود مربوط به سوغاتی و یادگاری را به دست آورد، این اختلاف هشت وارد نخواهد شد
[ترجمه گوگل]پس از اینکه بازی یک عکس سوغات گروهی را جنجال برانگیز، اعضای اندیشیدند که به اختلافات وارد نخواهند شد
[ترجمه گوگل]پس از اینکه بازی یک عکس سوغات گروهی را جنجال برانگیز، اعضای اندیشیدند که به اختلافات وارد نخواهند شد
14. The father sighs, enters the garage, discovered actually that optimistic child jubilantly is pulling out any in the horse dung.
[ترجمه ترگمان]پدر آه می کشد، وارد گاراژ می شود، و در واقع با خوشحالی آن بچه optimistic که با خوشحالی افسار اسب را می کشد، وارد گاراژ می شود
[ترجمه گوگل]پدر بخواند، به گاراژ وارد شود، در واقع این کودک خوش بینانه به طرز وحشیانه ای کشف شده است
[ترجمه گوگل]پدر بخواند، به گاراژ وارد شود، در واقع این کودک خوش بینانه به طرز وحشیانه ای کشف شده است
پیشنهاد کاربران
پیروزمندانه، با شادمانی
کلمات دیگر: