کلمه جو
صفحه اصلی

push someone

پیشنهاد کاربران

Make sb work harder**
Ex1:Some parents push their kids really hard
Ex2: I need to push myself more at work

کسی را با اصرار وادار به کاری کردن. کسی را تشویق کردن. کسی را به جلو هل دادن ( برای انجام کاری )


کلمات دیگر: