کلمه جو
صفحه اصلی

neutrality


معنی : بیطرفی، نادرگیری
معانی دیگر : هیچ سویی، بی سویی

انگلیسی به فارسی

بیطرفی، نادرگیری


بی طرفی، بیطرفی، نادرگیری


انگلیسی به انگلیسی

• state of being neutral, impartiality, condition of being without prejudice or bias

اسم ( noun )
(1) تعریف: the condition or status of being neutral.

(2) تعریف: the foreign policy of a nation that refuses to take sides in an international dispute.

- Sweden adopted neutrality in the early 1800s and did not participate militarily in either of the two world wars.
[ترجمه ترگمان] سوئد در اوایل دهه ۱۸۰۰ به بی طرفی موافقت کرد و از نظر نظامی در دو جنگ جهانی شرکت نکرد
[ترجمه گوگل] سوئد در اوایل دهه 1800 بی طرفی را تصویب کرد و از نظر نظامی هیچ یک از دو جنگ جهانی را درگیر نکرد

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] بی طرفی
[حقوق] بی طرفی

مترادف و متضاد

بیطرفی (اسم)
impartiality, neutrality

نادرگیری (اسم)
neutrality

جملات نمونه

1. iran's neutrality was ignored during both world wars
در هر دو جنگ جهانی بی طرفی ایران نادیده گرفته شد.

2. a policy of neutrality
سیاست بی طرفی

3. Switzerland declared its neutrality.
[ترجمه ترگمان]سوییس اعلام بی طرفی کرد
[ترجمه گوگل]سوئیس بی طرفی خود را اعلام کرد

4. The army has given up any pretence of neutrality in the war.
[ترجمه ترگمان]ارتش هر گونه بی طرفی و بی طرفی را در جنگ تسلیم کرده است
[ترجمه گوگل]ارتش هیچ تردیدی در مورد بی طرفی در جنگ به دست نیاورد

5. Sweden isn't likely ever to abandon its traditional neutrality.
[ترجمه ترگمان]سوئد احتمالا هیچ وقت از بی طرفی سنتی خود دست نخواهد کشید
[ترجمه گوگل]احتمالا سوئد از بی طرفی سنتی خود رها نخواهد شد

6. They had thrown their neutrality overboard in the crisis.
[ترجمه ترگمان]آن ها بی طرفی خود را در این بحران به خطر انداخته بودند
[ترجمه گوگل]آنها بی طرفی خود را در بحران بیرون ریختند

7. Their cloak of neutrality in the Iran - Iraq war was beginning to wear a bit thin.
[ترجمه ترگمان]پوشش بی طرفی آن ها در جنگ ایران و عراق کمی ضعیف شده بود
[ترجمه گوگل]پرده ای از بی طرفی در جنگ ایران و عراق شروع به کمی نازک شدن کرد

8. Switzerland has a long tradition of neutrality.
[ترجمه ترگمان]سوییس سنت طولانی بی طرفی دارد
[ترجمه گوگل]سوئیس سنت طولانی بیطرفی دارد

9. Neutralism differs from neutrality in that it is an attitude of mind in time of peace rather than a legal status in time of war.
[ترجمه ترگمان]neutralism با بی طرفی تفاوت دارد که این نگرش نسبت به زمان صلح به جای وضعیت قانونی در زمان جنگ، نگرش ذهنی در زمان صلح است
[ترجمه گوگل]خنثی سازی از بی طرفی متفاوت است از این جهت که در زمان صلح جایگاه ذهنی دارد و نه در موقع جنگ، وضعیت قانونی است

10. The Queen has maintained political neutrality throughout her reign.
[ترجمه ترگمان]ملکه در طول دوران فرمان روایی خود به حفظ بی طرفی سیاسی پرداخته است
[ترجمه گوگل]ملکه در طول سلطنت خود، بی طرفی سیاسی را حفظ کرده است

11. She maintained a cold neutrality, concentrating on what was, blocking out what might be.
[ترجمه ترگمان]او یک بیطرفی سرد را حفظ کرد و بر آنچه بود تمرکز کرد و آنچه را که ممکن بود اتفاق بیفتد متمرکز کرد
[ترجمه گوگل]او بی طرفی سردی را حفظ کرد، تمرکز بر آنچه که بود، مسدود کردن آنچه ممکن است باشد

12. Their neutrality was why Jack let them in.
[ترجمه ترگمان]بی طرفی آن ها این بود که چرا جک آن ها را داخل کرده بود
[ترجمه گوگل]بی طرفی آنها این بود که چرا جک به آنها اجازه داد

13. Neutrality is concerned only with the degree to which the parties are helped or hindered.
[ترجمه ترگمان]بی طرفی تنها به حدی مربوط است که طرفین به آن ها کمک کرده یا متوقف شده اند
[ترجمه گوگل]ناتوانی فقط مربوط به میزان حمایت یا مانع طرفین است

14. The doctrine of political neutrality is a doctrine of restraint for it advocates neutrality between valid and invalid ideals of the good.
[ترجمه ترگمان]دکترین بی طرفی سیاسی یک نظریه محدودیت برای طرفداری از بی طرفی بین آرمان های معتبر و معتبر of است
[ترجمه گوگل]دکترین بی طرفی سیاسی، یک نظریه محرمانه برای حمایت از بی طرفی بین ایده آل های معتبر و نامناسب است

Iran's neutrality was ignored during both world wars.

در هر دو جنگ جهانی بی‌طرفی ایران نادیده گرفته شد.


پیشنهاد کاربران

خنثایی، خنثا بودن

درگیرنشدگی، عدم مداخله

carbon neutrality
یعنی همون قدر که در هوا دی اکسید کربن می دهیم به وسیله کارخانه ها و ماشین ها و غیره، همون قدر هم از هوا دی اکسید کربن بگیریم با کمک درخت ها و غیره.

neutrality ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: بی طرفی
تعریف: موضع حقوقی یک دولت مبنی بر عدم جانب داری از هریک از دو طرف درگیر در جنگ


کلمات دیگر: