کلمه جو
صفحه اصلی

understatement


معنی : دست کم گرفتن، کتمان حقیقت
معانی دیگر : کتمان حقیقت، دست کم گرفتن

انگلیسی به فارسی

کتمان حقیقت، دست کم گرفتن


تقلیل دادن، کتمان حقیقت، دست کم گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

• representing something less strongly than what the facts would justify, statement expressing something in a restrained manner
an understatement is a statement which does not fully express the extent to which something is true.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] کمتر از میزان واقع نشان دادن

مترادف و متضاد

دست کم گرفتن (اسم)
understatement

کتمان حقیقت (اسم)
understatement

جملات نمونه

1. 'A little strange'is a gross understatement.
[ترجمه ترگمان]کمی عجیب است
[ترجمه گوگل]'کمی عجیب و غریب' نامطلوب ناخوشایند است

2. To say the movie was bad is an understatement .
[ترجمه شادی] بی انصافیه بگیم فیلمه بد بوده!
[ترجمه ترگمان]گفتن اینکه فیلم بد بوده، از حد واقعی بوده
[ترجمه گوگل]بدیهی است که فیلم بد بدین معنی نیست

3. To say I'm disappointed is an understatement.
[ترجمه شادمهر] گفتن من ناامید شدم غیرواقعیه
[ترجمه ترگمان]به نظر من، من نا امید شدم
[ترجمه گوگل]گفتن من ناامید کننده است

4. To say we were pleased is an understatement .
[ترجمه ترگمان]گفتن اینکه ما از این موضوع راضی هستیم، دست کم نوعی کتمان حقیقت است
[ترجمه گوگل]می گویند ما خوشحال کننده است

5. To say he wasn't amused must be the understatement of the year.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او از این بابت بیش از یک سال خوشحال نبوده است
[ترجمه گوگل]می گویند او خوش شانس نبوده است

6. He informed us with massive understatement that he was feeling disappointed.
[ترجمه ترگمان]او به ما گفت که او احساس نا امید می کند
[ترجمه گوگل]او با کمال تعجب فراوان به ما خبر داد که احساس ناامیدی کرد

7. He always goes for subtlety and understatement in his movies.
[ترجمه ترگمان]او همیشه در فیلم های خودش با زیرکی و دست کم در فیلم ها بازی می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه در فیلمهایش ظرافت و تقلید می کند

8. Spanish has no word for "understatement".
[ترجمه ترگمان]اسپانیایی هیچ واژه ای برای \"کتمان حقیقت\" ندارد
[ترجمه گوگل]اسپانیایی هیچ کلمه ای برای 'نامطلوب' ندارد

9. To say I am disappointed is an understatement.
[ترجمه ترگمان]گفتن اینکه من نا امید شدم، یه جورایی
[ترجمه گوگل]گفتن من ناامید کننده است

10. That's the biggest understatement of all time!
[ترجمه ترگمان]این بزرگ ترین کتمان طول زمان - ه
[ترجمه گوگل]این بزرگترین ادعا تمام وقت است!

11. That may have been the understatement of the year.
[ترجمه ترگمان]این ممکن است دست کم از سال پیش باشد
[ترجمه گوگل]این ممکن است کمتر از سال است

12. 'These figures are a bit disappointing. ' 'That's got to be the understatement of the year. '
[ترجمه ترگمان] این آدما یکم نا امید کننده هستن این باید کم تر از یک سال باشه
[ترجمه گوگل]'این ارقام کمی ناامید کننده است '' این باید بدتر شدن سال است '

13. 'We have not done quite well enough,' Macmillan said, with characteristic understatement.
[ترجمه ترگمان]مک میلان در حالی که کاملا کتمان می کرد، گفت: ما به اندازه کافی خوب عمل نکردیم
[ترجمه گوگل]مکملان گفت: 'ما به اندازه کافی به اندازه کافی انجام نداده ایم

14. To say that her resignation was a shock would be an understatement - it caused panic.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که استعفای او یک شوک بود و باعث وحشت شده بود
[ترجمه گوگل]می توان گفت که استعفای وی یک شوک بود که کم و زیاد می شد - این موجب وحشت شد

پیشنهاد کاربران

دست کم گرفتن . ناچیز شمردن

حق مطلب را ادا نکردن

کمترازسطح واقعی بیان کردن

جمله ای که نتونه اونجوری که باید و شاید یه چیزیو توصیف کنه

مخالف اغراق کردن میشه در توصیف چیزی

کمترین اسمی است که می توان به آن داد .

This bomb will destroy this city : این بمب شهر رو نابود میکنه
Destroy would be an understatement : نابود کَمِشه ( یعنی خیلی بیشتر از نابودی اتفاق میفته ) / نابودی کم لطفیه

تعریف دیکشنری :

noun
1 [count] : a statement that makes something seem smaller, less important, etc. , than it really is

◀️[To say that I didn't like the book is an understatement. [=I hated the book
◀️“I may have overreacted a little. ” “That's the understatement of the year! ” [=you overreacted very badly]

2 [noncount] : the practice of describing things in a way that makes them seem smaller, less important, etc. , than they really are

◀️He has a knack for understatement.
◀️a masterpiece of understatement

( اسم ) کم گفتن ( در مقابل : اغراق =overstatement )
a statement that describes something in a way that makes it seem less important, serious, bad, etc. than it really is, or the act of making such statements

از نظر بیان، به معنی، همه اش این نیست، وقتی فردی درحال توصیف وضعیت خاصی است و بنظر شما کاملا توضیح داده نشده، شما از این عبارت استفاده میکند، that, s an understatement, به معنی ، همه اش این نیست ، چیزهای دیگه ای هم هست

قابل وصیف نیست
غیر قابل توصیفه


کلمات دیگر: