کلمه جو
صفحه اصلی

variable cost

انگلیسی به انگلیسی

• expense whose size is dependent upon the amount of production

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] هزینه متغیر
[ریاضیات] هزینه ی متغیر

جملات نمونه

1. In reality variable costs do not behave strictly in this manner.
[ترجمه ترگمان]در واقعیت، هزینه های متغیر به طور دقیق در این روش رفتار نمی کنند
[ترجمه گوگل]در واقع هزینه های متغیر به نحوی دقیق رفتار نمی کنند

2. Fixed costs should be separated from variable costs when working out the annual accounts.
[ترجمه ترگمان]هزینه های ثابت باید از هزینه های متغیر هنگام کار در حساب های سالانه جدا شوند
[ترجمه گوگل]هنگام کار کردن حساب های سالانه هزینه های ثابت باید از هزینه های متغیر جدا شود

3. Standard variable cost is better as any inefficiencies stay in the transferring division and the receiving division starts with a clean slate.
[ترجمه ترگمان]هزینه متغیر استاندارد به عنوان هر گونه ناکارآمدی در بخش انتقال و تقسیم دریافت با یک لوح تمیز بهتر است
[ترجمه گوگل]هزینه متغیر استاندارد بهتر است زیرا هر ناتوانی در بخش انتقال قرار میگیرد و بخش دریافتی با یک صفحه تمیز شروع می شود

4. Fixed costs should be separated from variable costs.
[ترجمه ترگمان]هزینه های ثابت باید از هزینه های متغیر جدا شوند
[ترجمه گوگل]هزینه های ثابت باید از هزینه های متغیر جدا شوند

5. Its fixed cost is $ The variable cost unit is $ 30 and price is $ 5 unit.
[ترجمه ترگمان]هزینه ثابت آن $ هزینه متغیر است و قیمت هر واحد ۵ دلار است
[ترجمه گوگل]هزینه ثابت آن $ است واحد هزینه متغیر 30 دلار و قیمت 5 واحد است

6. Confirm and monitor variable cost in co - packers and branch to meet the budget.
[ترجمه ترگمان]تصدیق و نظارت بر هزینه متغیر در تعاونی و شعبه برای برطرف کردن بودجه
[ترجمه گوگل]تأیید و نظارت بر هزینه های متغیر در همکاران و شاخه ها برای تطابق با بودجه

7. This will cause average variable cost to fall.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که میانگین هزینه متغیر کاهش یابد
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که هزینه متغیر متغیر کاهش یابد

8. There fore, total variable cost for each coach was $300.
[ترجمه ترگمان]در اینجا هزینه کلی متغیر برای هر مربی ۳۰۰ دلار بود
[ترجمه گوگل]پیش بینی می شود که کل هزینه متغیر برای هر مربی 300 دلار باشد

9. Average variable cost(AVC): is total variable cost per unit of output.
[ترجمه ترگمان]میانگین هزینه متغیر (AVC): کل هزینه متغیر برای واحد خروجی است
[ترجمه گوگل]میانگین هزینه متغیر (AVC) هزینه کل متغیر در واحد خروجی است

10. Complete cost method and variable cost method are two different cost calculation methods with distinct characteristics.
[ترجمه ترگمان]روش هزینه کامل و روش هزینه متغیر دو روش محاسبه هزینه متفاوت با ویژگی های متمایز هستند
[ترجمه گوگل]روش هزینه کامل و روش هزینه متغیر، دو روش محاسبه هزینه های مختلف با ویژگی های متمایز است

11. Confirm and monitor variable cost in co - packers and branch to meet the annual budget.
[ترجمه ترگمان]تصدیق و نظارت بر هزینه متغیر در تعاونی و شعبه برای تامین بودجه سالانه
[ترجمه گوگل]تأیید و نظارت بر هزینه متغیر در همکاران و شاخه ها برای تطابق با بودجه سالیانه

12. The influence of average variable cost is reflected in its U shape.
[ترجمه ترگمان]تاثیر متغیر متوسط متغیر در شکل U منعکس شده است
[ترجمه گوگل]تأثیر میانگین متغیر هزینه در شکل U آن منعکس می شود

13. On many farms, there's still plenty of scope in the variable costs, believes Aubourn Farming agronomist Nick Bleach.
[ترجمه ترگمان]نیک سفید agronomist، متخصص کشاورزی کشاورزی، معتقد است که در بسیاری از مزارع هنوز گستره وسیعی از هزینه های متغیر وجود دارد
[ترجمه گوگل]در بسیاری از مزارع، هنوز هم مقدار زیادی در هزینه های متغیر وجود دارد، معتقد است آگرومورده Aubourn کشاورزی Nick Blayach

14. Shipping and receiving costs, on the other hand, are variable costs.
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، حمل و دریافت هزینه ها هزینه های متغیر هستند
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر هزینه حمل و نقل و دریافت هزینه های متغیر است


کلمات دیگر: