کلمه جو
صفحه اصلی

understate


معنی : دست کم گرفتن، حقیقت را اظهار نکردن
معانی دیگر : کوچکتر یا کمتر از واقعیت نشان دادن، کم نمودن، شکسته نفسی کردن

انگلیسی به فارسی

حقیقت را اظهار نکردن، دست کم گرفتن


بدتر، حقیقت را اظهار نکردن، دست کم گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: understates, understating, understated
مشتقات: understated (adj.), understatement (n.)
(1) تعریف: to state or represent incompletely or too conservatively.
متضاد: exaggerate, magnify, overstate

- He understated the extent of the damage.
[ترجمه گنج جو] در مورد میزان خسارات وارد شده خوش خیال بود.
[ترجمه ترگمان] او میزان آسیب را دست کم گرفت
[ترجمه گوگل] او میزان آسیب را کم کرد

(2) تعریف: to state or present with modesty or restraint, as to create a subtle or ironic effect.
متضاد: exaggerate

- Her gown understated her womanly figure.
[ترجمه ترگمان] لباسش با اندام زنانه او کم تر شده بود
[ترجمه گوگل] لباس او لباس زنانه او را کم رنگ می کند

• represent less strongly than what the facts would justify, express too weakly, state restrainedly
if you understate something, you suggest that it is less important than it really is.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] ارائه کمتر از واقع

مترادف و متضاد

دست کم گرفتن (فعل)
downgrade, underrate, underestimate, minimize, understate

حقیقت را اظهار نکردن (فعل)
understate

جملات نمونه

1. The government chooses deliberately to understate the increase in prices.
[ترجمه ترگمان]دولت عمدا افزایش قیمت ها را عمدا تعیین کرده است
[ترجمه گوگل]دولت عمدتا به افزایش قیمتها دست می زند

2. The press have tended to understate the extent of the problem.
[ترجمه ترگمان]مطبوعات تمایل داشته اند که میزان این مشکل را دست کم بگیرند
[ترجمه گوگل]مطبوعات تمایل دارند تا میزان مشکالت را کاهش دهند

3. It would be a mistake to understate the seriousness of the problem.
[ترجمه ترگمان]یک اشتباه است که جدیت مساله را اعلام کنیم
[ترجمه گوگل]این اشتباه است که جدی بودن مشکل را زیر پا بگذاریم

4. The figures probably understate the real unemployment rate.
[ترجمه ترگمان]این ارقام احتمالا نرخ بیکاری واقعی را دست کم می گیرند
[ترجمه گوگل]این ارقام احتمالا نرخ بیکاری واقعی را پایین می آورد

5. These calculations understate the continuing expansion of sales through multiple retailers, as demonstrated by data from Taylor Nelson Sofres.
[ترجمه ترگمان]این محاسبات، توسعه مداوم فروش را از طریق خرده فروشان متعدد، همانطور که توسط داده های تیلور نلسون Sofres نشان داده شد، نشان می دهند
[ترجمه گوگل]همانطور که داده های Taylor Nelson Sofres نشان داده شده است، این محاسبات ادامه فروش را از خرده فروشان متعدد ادامه می دهد

6. The firm's production cost will understate the true social cost and the good will be overproduced.
[ترجمه ترگمان]هزینه تولید این شرکت هزینه اجتماعی واقعی و سود خوب را به حداقل می رساند
[ترجمه گوگل]هزینه تولید این شرکت هزینه واقعی اجتماعی را پایین می آورد و خوب خواهد شد بیش از حد تولید شود

7. To call it a bonanza is to understate the matter significantly.
[ترجمه ترگمان]برای نامیدن آن به عنوان یک bonanza، قرار دادن این موضوع به طور قابل توجهی اهمیت دارد
[ترجمه گوگل]به نام آن یک پاداشی است که این موضوع را به طور قابل توجهی کم رنگ کند

8. Summary 1 Official statistics understate the amount of male violence against women both in public places and in the home.
[ترجمه ترگمان]خلاصه ۱ آمار رسمی، میزان خشونت مرد علیه زنان هر دو در مکان های عمومی و در خانه را به حداقل می رساند
[ترجمه گوگل]خلاصه 1 آمار رسمی آمار خشونت علیه زنان را در مکان های عمومی و در منزل کاهش می دهد

9. It is hard to understate the importance of divestment in corporate strategy.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی اهمیت of در استراتژی شرکت بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]اهمیت صدور سهام در استراتژی شرکت دشوار است

10. Even these shocking statistics understate the seriousness of the situation.
[ترجمه ترگمان]حتی این آمار تکان دهنده نشان دهنده جدیت این وضعیت است
[ترجمه گوگل]حتی این آمار تکان دهنده جدی بودن وضعیت را بدتر می کند

11. People will understate how much they value the good in order to reduce their own payments, just as in a private market.
[ترجمه ترگمان]افراد اظهار خواهند کرد که چقدر برای کاهش پرداخت های خود ارزش قائل هستند، درست مانند یک بازار خصوصی
[ترجمه گوگل]مردم به منظور کاهش پرداخت های خود، همانطور که در یک بازار خصوصی هستند، کم ارزش می کنند

12. She refuses on principle to understate her income for taxation purposes.
[ترجمه ترگمان]او از اصول برای ارزیابی درآمد خود برای اهداف مالیاتی امتناع می کند
[ترجمه گوگل]او از اصل به دست آوردن درآمد خود برای مقاصد مالیاتی اجتناب می کند

13. The inflation numbers probably understate the degree of overheating.
[ترجمه ترگمان]ارقام تورم احتمالا درجه حرارتی شدن بیش از حد را دست کم می گیرند
[ترجمه گوگل]نرخ تورم احتمالا درجه حرارت بیش از حد را کاهش می دهد

He understated his income.

او در آمد خود را کمتر از آنچه بود نشان داد.


پیشنهاد کاربران

ناچیز انگاری

نادیده گرفتن
ناچیز شمردن


کلمات دیگر: