1. calendar art
هنر سالنامه نگاری
2. a calendar girl
دختری که عکس او روی سالنامه چاپ شده
3. a calendar holiday
تعطیل رسمی (برطبق سالنامه)
4. a calendar month
ماه تقویمی
5. the calendar of the court is set once every three months
برنامه ی دادگاه هر سه ماه یک بار تدوین می شود.
6. a pictorial calendar
تقویم مصور
7. a solar calendar is different from a lunar one
تقویم شمسی با تقویم قمری فرق دارد.
8. the gregorian calendar
تقویم مسیحی یا گریگوریان
9. the jallali calendar
تقویم (گاهشمار) جلالی
10. the jewish calendar
سالنمای یهود،تقویم جهودی
11. the christian calendar
تقویم مسیحی،گاهشمار مسیحی
12. to reform the calendar
اصلاح کردن تقویم
13. an important date in iran's sporting calendar
تاریخ مهمی در فهرست رویدادهای ورزشی ایران
14. in his office there was one desk calendar and two wall calendars
در اتاق کار او یک سالنامه ی رومیزی بود و دو سالنامه ی دیواری.
15. In the Chinese calendar, the Spring Equinox always occurs in the second month.
[ترجمه ترگمان]در تقویم چینی، بهار Equinox همیشه در ماه دوم رخ می دهد
[ترجمه گوگل]در تقویم چینی، Spring Equinox همیشه در ماه دوم اتفاق می افتد
16. These days the tennis calendar has become so crowded.
[ترجمه ترگمان]این روزها تقویم تنیس خیلی شلوغ شده است
[ترجمه گوگل]این روزها تقویم تنیس خیلی شلوغ شده است
17. He organizes his life according to the racing calendar.
[ترجمه ترگمان]او زندگی خود را طبق تقویم مسابقات سازماندهی می کند
[ترجمه گوگل]او زندگی خود را با توجه به تقویم مسابقه سازماندهی می کند
18. Their five-year-old son is able to use the calendar to count how many days it is until his birthday.
[ترجمه ترگمان]پسر پنج ساله اش می تواند از تقویم برای شمارش چند روز تا روز تولدش استفاده کند
[ترجمه گوگل]پسرش پنج ساله قادر است از تقویم استفاده کند تا تعداد روزهایش تا روز تولدش باشد
19. There was a calendar on the wall above, with large squares around the dates.
[ترجمه ترگمان]یک تقویم روی دیوار بالای آن قرار داشت و مربع بزرگی در اطراف آن قرار داشت
[ترجمه گوگل]تقویم روی دیوار بالا بود، با مربع های بزرگ در اطراف تاریخ
20. She circled her birthday in red on the calendar.
[ترجمه fateme] او دور روز تولدش در تقویم خط قرمز کشید.
[ترجمه ترگمان]او روز تولدش را در تقویم به گردش درآورد
[ترجمه گوگل]او روز تولد خود را در تقویم سرخ کرد
21. He fastened the calendar to a wall.
[ترجمه ترگمان]و تقویم را به دیوار تکیه داد
[ترجمه گوگل]او تقویم را به دیوار وصل کرد
22. The Celtic Church maintained the Greek calendar over against that of Rome.
[ترجمه ترگمان]کلیسای سلتیک تقویم یونانی را در مقابل رم حفظ کرد
[ترجمه گوگل]کلیسای سلتیک تقویم یونانی را نسبت به آن رم حفظ کرد