1. arbitrary judgment
داوری فردی
2. the judgment was against him
رای دادگاه علیه او بود.
3. The judgment set a new precedent.
[ترجمه ترگمان] قضاوت یه سابقه جدید داره
[ترجمه گوگل]قضاوت یک سابقه جدید را تعیین کرد
4. He was well-informed and shrewd, with good, calm judgment.
[ترجمه ترگمان]او به خوبی آگاه و زیرک بود، با عقل سلیم و عقل سلیم
[ترجمه گوگل]او خیلی آگاه و باهوش بود، با قضاوت خوب و آرام
5. I have absolute faith in her judgment.
[ترجمه ترگمان]من کاملا به قضاوت او ایمان دارم
[ترجمه گوگل]من به قضاوت او اعتقاد کامل دارم
6. It's too soon to make a judgment about what the outcome will be.
[ترجمه ترگمان]خیلی زود است که قضاوت کنیم نتیجه چه خواهد بود
[ترجمه گوگل]خیلی زود تصمیم می گیرید که نتیجه چه خواهد شد
7. Good judgment comes from experience, and experience comes from bad judgment. Colin Powell
[ترجمه ترگمان]قضاوت خوب از تجربه حاصل می شود، و تجربه ناشی از قضاوت بد است کالین پاول
[ترجمه گوگل]قضاوت خوب از تجربه است، و تجربه از قضاوت بد می آید کالین پاول
8. It is the judgment of this court that you are guilty of murder.
[ترجمه ترگمان]این حکم دادگاه است که تو مرتکب قتل شده ای
[ترجمه گوگل]قضاوت این دادگاه این است که شما مرتکب قتل شده اید
9. How could you humiliate me by questioning my judgment in front of everyone like that?
[ترجمه ترگمان]چطور تونستی با سوال کردن من در مقابل همه مردم من رو تحقیر کنی؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم با محکوم کردن قضاوت من در مقابل هرکسی که این را می پسندید تحقیر کنم؟
10. Your decision reflects well upon your judgment.
[ترجمه ترگمان]تصمیم شما بازتاب خوبی از قضاوت شما است
[ترجمه گوگل]تصمیم شما به خوبی بر قضاوت شما تأثیر می گذارد
11. A simple mistake in judgment was often magnified to the proportions of a major crime.
[ترجمه ترگمان]یک اشتباه ساده در قضاوت اغلب به نسبت بزرگی یک جرم بزرگ شباهت داشت
[ترجمه گوگل]اشتباه ساده در قضاوت اغلب به نسبت جنایات بزرگ افزایش یافت
12. The industry was awaiting a judgment from the European Court.
[ترجمه ترگمان]این صنعت منتظر حکم دادگاه اروپایی بود
[ترجمه گوگل]این صنعت منتظر تصمیم دادگاه اروپا بود
13. His judgment was clouded by selfishness.
[ترجمه ترگمان]قضاوت او از روی خودخواهی clouded شده بود
[ترجمه گوگل]حکم او توسط خودخواهی پوشیده بود
14. I depended on his companionship and on his judgment.
[ترجمه ترگمان]من به همراهی و on او وابسته بودم
[ترجمه گوگل]من وابستگی خود را به همکاری و قضاوت او بستم
15. The judgment on pension rights has established/set a precedent.
[ترجمه ترگمان]قضاوت در مورد حقوق بازنشستگی، سابقه ایجاد کرده است \/ تنظیم شده است
[ترجمه گوگل]قضاوت در مورد حقوق بازنشستگی یک سابقه ایجاد کرده است