کلمه جو
صفحه اصلی

economic growth

انگلیسی به فارسی

رشد اقتصادی


انگلیسی به انگلیسی

• increase of the economic resources of a country or community

دیکشنری تخصصی

[نساجی] شد اقتصادی
[ریاضیات] رشد اقتصادی

جملات نمونه

1. The economic growth dipped to a low point last year.
[ترجمه ترگمان]رشد اقتصادی در سال گذشته به نقطه پایینی کاهش یافت
[ترجمه گوگل]رشد اقتصادی در سال گذشته به یک نقطه کمر افتاد

2. The report looks at economic growth in Europe and elsewhere.
[ترجمه ترگمان]این گزارش به رشد اقتصادی در اروپا و جاه ای دیگر می پردازد
[ترجمه گوگل]این گزارش به رشد اقتصادی در اروپا و سایر نقاط جهان اشاره دارد

3. There has been a sharp slowdown in economic growth.
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی شدیدی در رشد اقتصادی به وجود آمده است
[ترجمه گوگل]در رشد اقتصادی به شدت کاهش یافته است

4. The country is experiencing slow but steady economic growth.
[ترجمه ترگمان]این کشور شاهد رشد اقتصادی کند اما پایدار است
[ترجمه گوگل]کشور در حال رشد آهسته اما پایدار است

5. The pace of economic growth is picking up.
[ترجمه ترگمان]سرعت رشد اقتصادی در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]سرعت رشد اقتصادی در حال افزایش است

6. A rise in interest rates would severely retard economic growth.
[ترجمه ترگمان]افزایش نرخ بهره به شدت رشد اقتصادی را به تعویق می اندازد
[ترجمه گوگل]افزایش نرخ بهره به شدت باعث کاهش رشد اقتصادی می شود

7. Tighter trade restrictions might cramp economic growth.
[ترجمه ترگمان]محدودیت های تجاری Tighter ممکن است رشد اقتصادی را به هم بریزد
[ترجمه گوگل]محدودیت های تجارت محکم تر می توانند رشد اقتصادی را تحریک کنند

8. Lack of demand will slow our economic growth.
[ترجمه ترگمان]عدم تقاضا باعث کندی رشد اقتصادی ما خواهد شد
[ترجمه گوگل]عدم تقاضا باعث رشد اقتصاد ما خواهد شد

9. Stricter anti-pollution laws may cramp economic growth.
[ترجمه ترگمان]قوانین ضد آلودگی ضد آلودگی ممکن است رشد اقتصادی داشته باشند
[ترجمه گوگل]قوانین سختگیرانه ضد آلودگی ممکن است رشد اقتصادی را تحریک کند

10. The Marshall Plan was the engine of postwar economic growth.
[ترجمه ترگمان]طرح مارشال موتور رشد اقتصادی پس از جنگ بود
[ترجمه گوگل]طرح مارشال موتور رشد اقتصادی پس از جنگ بود

11. In its push for economic growth it has ignored projects that would improve living standards.
[ترجمه ترگمان]این کشور در فشار خود برای رشد اقتصادی پروژه هایی را نادیده گرفته است که استانداردهای زندگی را بهبود می بخشد
[ترجمه گوگل]در فشار خود برای رشد اقتصادی، پروژه هایی را که استانداردهای زندگی را بهبود می بخشد نادیده گرفته اند

12. Consumer spending was the driving force behind the economic growth in the summer.
[ترجمه ترگمان]مخارج مصرف کنندگان نیروی محرک رشد اقتصادی در تابستان بود
[ترجمه گوگل]هزینه های مصرف کننده نیروی محرکه رشد اقتصادی در تابستان بود

13. Some people think that uncontrolled economic growth and environmental stability are mutually exclusive.
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم فکر می کنند که رشد اقتصادی کنترل نشده و ثبات محیطی به طور متقابل انحصاری هستند
[ترجمه گوگل]بعضی افراد فکر می کنند که رشد اقتصادی کنترل نشده و ثبات محیطی متقابلا منحصر به فرد است

14. Modern technology catalyzed tremendous economic growth in China.
[ترجمه ترگمان]فن آوری نوین رشد اقتصادی عظیم در چین را کاتالیز می کند
[ترجمه گوگل]تکنولوژی مدرن باعث رشد اقتصادی هنگفت در چین شد


کلمات دیگر: