کلمه جو
صفحه اصلی

real estate


معنی : اموال، عقار
معانی دیگر : ملکی، دارایی غیر منقول، مستغل (مستغلات)

انگلیسی به فارسی

ملک،دارایی غیر منقول


مشاور املاک، اموال، عقار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: land, including the natural resources and permanent buildings on it.
مشابه: property

• permanent lands and the attached buildings
real estate is property in the form of buildings and land; used in american english.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] اموال غیر منقول
[عمران و معماری] ملک
[کامپیوتر] سرمایه ی واقعی - ( اصطلاحی عامیانه) فضای اشغال شده توسط کامپیوتر بر روی یک میز کاری یا مؤلفه الکترونیکی روی یک تخته مدار ( مقایسه کنید با footprint ) .
[حقوق] مستغلات، اموال غیر منقول، ملک
[ریاضیات] اموال غیر منقول، املاک، دارایی غیر منقول، مستغلات

مترادف و متضاد

اموال (اسم)
estate, real estate

عقار (اسم)
realty, real estate, fixture, immovables, premises

property and buildings for sale


Synonyms: chattels real, freehold, immoveables, land, land and buildings, landed property, landholdings, lot, plat, plot, real property, realty, territory


جملات نمونه

1. Patriotism is a arbitrary veneration of real estate above principles.
[ترجمه ترگمان]Patriotism یک احترام اختیاری نسبت به املاک و مستغلات بالاتر از اصول است
[ترجمه گوگل]Patriotism یک تمجید دلخواه املاک و مستغلات در بالاتر از اصول است

2. By investing in real estate, he was one of the richest men in the United States.
[ترجمه ترگمان]با سرمایه گذاری در املاک و مستغلات، او یکی از ثروتمندترین مردان ایالات متحده بود
[ترجمه گوگل]با سرمایه گذاری در املاک و مستغلات، او یکی از ثروتمندترین مردان ایالات متحده بود

3. He is a real estate agent.
[ترجمه کامران شاهینی] او یک نماینده معاملات ملکی است
[ترجمه ترگمان]او یک بنگاه معاملات ملکی است
[ترجمه گوگل]او یک عامل املاک و مستغلات است

4. The government levies taxes on real estate and personal property.
[ترجمه ترگمان]دولت مالیات بر املاک و املاک و مستغلات را مالیات می دهد
[ترجمه گوگل]دولت مالیات را در املاک و مستغلات و ملک شخصی می پردازد

5. Tom is a real estate developer.
[ترجمه ترگمان]تام یه developer real
[ترجمه گوگل]تام یک توسعه دهنده املاک است

6. That year, Japanese investment in American real estate totaled $ 0billion.
[ترجمه ترگمان]در آن سال، سرمایه گذاری ژاپنی ها در املاک و مستغلات آمریکا بالغ بر ۰ میلیارد دلار بود
[ترجمه گوگل]در آن سال، سرمایه گذاری ژاپن در املاک و مستغلات آمریکا 0 میلیارد دلار بود

7. He'll look for bargains after the real estate market shakes out.
[ترجمه E] او بعد از اینکه بازار املاک و مستغلات تکان بخورد، به دنبال معامله های با تخفیف است
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه بازار معاملات املاک به لرزه افتاد، حسابی دنبال خرید و فروش رفت
[ترجمه گوگل]او بعد از اینکه بازار املاک و مستغلات بیرون می آید، به دنبال معامله است

8. My father commissioned a real estate agent to sell our house.
[ترجمه ترگمان]پدرم یه دلال معاملات املاک رو مامور کرده که خونه ما رو بفروشه
[ترجمه گوگل]پدرم یک نماینده املاک و مستغلات را برای فروش خانه ما سفارش داد

9. He struck it rich in real estate.
[ترجمه ترگمان] اون توی معاملات املاک خیلی پول دار بود
[ترجمه گوگل]او در املاک و مستغلات غنی شده است

10. Real estate lending has become the biggest growth area for American banks.
[ترجمه ترگمان]وام مسکن به بزرگ ترین منطقه رشد برای بانک های آمریکایی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]وام های املاک و مستغلات تبدیل به بزرگترین منطقه رشد برای بانک های آمریکایی شده است

11. It was his custom in buying real estate to offer a rather low price.
[ترجمه ترگمان]رسم خرید املاک و مستغلات برای عرضه یک قیمت نسبتا پایین بود
[ترجمه گوگل]سفارشی او در خرید املاک و مستغلات برای ارائه قیمت نسبتا پایین بود

12. He made a fortune in real estate.
[ترجمه ترگمان] اون توی معاملات املاک ثروتی به هم زده بود
[ترجمه گوگل]او ثروت را در املاک و مستغلات ساخته است

13. We're going to buy a piece of real estate.
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم یک بنگاه معاملات واقعی بخریم
[ترجمه گوگل]ما قصد خرید یک قطعه املاک را داریم

14. Hire someone with experience, someone who knows about real estate.
[ترجمه ترگمان]یه نفر رو با تجربه استخدام کن کسی که در مورد املاک و املاک بدونه
[ترجمه گوگل]استخدام کسی با تجربه، کسی که در مورد املاک و مستغلات می داند

a real estate company

بنگاه معاملات ملکی


a real estate agent

دلال معاملات ملکی


پیشنهاد کاربران

مشاور املاک

indoor=داخل


سرمایه منقول

بانگاه

املاک و مستغلات


معاملات ملکی

بنگاه

محدوده ساخت و ساز ، مثل شهرکهای صنعتی ( مباحث سرمایه گذاری )

۱. ملک
۲. مشاور املاک ( Real estate agency هم میشه گفت )

املاک ؛ مشاور املاک

# invest in real estate
# My father sold real estate
# He works in real estate
# He drove a hard bargain with the real estate agent


کلمات دیگر: