1. a tentative answer
پاسخ آزمایشی
2. a tentative caress
در آغوش گیری دودلانه
3. our tentative plans
نقشه های احتمالی ما
4. We made a tentative arrangement to meet again next Friday.
[ترجمه ترگمان]قرار شد جمعه آینده دوباره همدیگر را ببینیم
[ترجمه گوگل]ما یک قرارداد آزمایشی برای دیدار با مجلس آینده مجددا برگزار کردیم
5. I passed on my tentative conclusions to the police.
[ترجمه ترگمان]به نتایج آزمایشی خود به پلیس مراجعه کردم
[ترجمه گوگل]من به نتیجه گیری های پیشین من به پلیس رسیدم
6. He reached some tentative conclusions about the possible cause of the accident.
[ترجمه ترگمان]او در مورد علت احتمالی این حادثه به نتایج آزمایشی دست یافت
[ترجمه گوگل]او به برخی از نتیجه گیری های اولیه در مورد علت احتمالی حادثه رسید
7. Political leaders have reached a tentative agreement to hold a preparatory conference next month.
[ترجمه ترگمان]رهبران سیاسی به توافق آزمایشی برای برگزاری یک کنفرانس مقدماتی در ماه آینده رسیده اند
[ترجمه گوگل]رهبران سیاسی به یک توافق پیش شرطی برای برگزاری یک کنفرانس پیشگامانه در ماه آینده رسیده اند
8. I'm taking the first tentative steps towards fitness.
[ترجمه ترگمان]اولین گام های آزمایشی را برای تناسب اندام بر می دارم
[ترجمه گوگل]من اولین گام پیشین را به سمت تناسب اندام می گیرم
9. The government is taking tentative steps towards tackling the country's economic problems.
[ترجمه ترگمان]دولت گام هایی را برای مقابله با مشکلات اقتصادی کشور برداشته است
[ترجمه گوگل]دولت اقدامات پیشگیرانه ای را برای مقابله با مشکلات اقتصادی کشور انجام داده است
10. They have taken their first tentative steps towards democracy.
[ترجمه ترگمان]آن ها اولین گام های آزمایشی خود را به سمت دموکراسی برداشته اند
[ترجمه گوگل]آنها اولین قدم های موقت خود را نسبت به دموکراسی گرفته اند
11. I have made tentative plans to take a trip to Seattle in July.
[ترجمه ترگمان]قرار است در ماه جولای سفری به سیاتل داشته باشم
[ترجمه گوگل]من طرح های پیشنهادی را برای سفر در سیاتل در ماه ژوئیه انجام دادم
12. My first attempts at complaining were rather tentative.
[ترجمه ترگمان]اولین تلاشم برای شکایت کردن نسبتا آزمایشی بود
[ترجمه گوگل]نخستین تلاش من برای شکایت، منفعلانه بود
13. When Evan is tentative about a spelling, I encourage him to try.
[ترجمه ترگمان]وقتی \"اوان\" در مورد املای کلمات تردید دارد، تشویقش می کنم که امتحان کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که ایوان درباره املایی پیش بینی می کند، او را تشویق می کنم که امتحان کند
14. Duval hit a tentative putt that did well to get as far as two inches short.
[ترجمه ترگمان]دو نفر از آن ها به یک ضربه ناگهانی ضربه زدند که به اندازه دو اینچ طول کشید
[ترجمه گوگل]Duval یک ضربه محکم و ناگهانی ضربه زد که به اندازه کافی دو اینچ کوتاه بود
15. She looked with tentative excitement at Pat who, it seemed, did not know what she had said.
[ترجمه ترگمان]با دلواپسی به پت که ظاهرا متوجه چیزی که گفته بود، نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با هیجان پیش پا افتاده در پات نگاه کرد که به نظر می رسید، نمی دانست که او گفته بود