کلمه جو
صفحه اصلی

imprecision


عدم دقت، نادرستی، عدم صراحت، بی صراحتی

انگلیسی به فارسی

اشتباه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the condition or quality of being imprecise.
متضاد: precision

(2) تعریف: something that is imprecise.
متضاد: precision

• inaccuracy, inexactness, lack of precision

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] عدم دقت

جملات نمونه

1. There is considerable imprecision in the terminology used.
[ترجمه ترگمان]عدم دقت قابل توجهی در اصطلاح مورد استفاده وجود دارد
[ترجمه گوگل]در اصطلاحات مورد استفاده، اصطلاح قابل توجهی وجود دارد

2. This served to hide the confusion and imprecision in their thinking.
[ترجمه ترگمان]این کار باعث شد که سردرگمی و عدم دقت در تفکر آن ها پنهان شود
[ترجمه گوگل]این امر موجب پنهان کردن و ناهماهنگی در تفکر آنها شد

3. But there will inevitably be time lags and imprecision in the process.
[ترجمه ترگمان]اما قطعا زمان و عدم دقت در این فرآیند وجود خواهد داشت
[ترجمه گوگل]اما در این فرآیند به طور ناگهانی در زمان وقوع و عدم تردید وجود خواهد داشت

4. If you are genteel enough, that sort of imprecision is possible.
[ترجمه ترگمان]اگر شما به اندازه کافی نجیب باشید، این نوع عدم دقت ممکن است
[ترجمه گوگل]اگر شما به اندازه کافی دوست داشتنی هستید، این نوع نامعلوم امکان پذیر است

5. The imprecision of this offence has caused concern.
[ترجمه ترگمان]عدم دقت این جرم باعث نگرانی شده است
[ترجمه گوگل]عدم اصرار این جرم باعث نگرانی شد

6. The imprecision and recompose of Debussy's script resulted in enormous differences in provenance. "
[ترجمه ترگمان]عدم دقت و مجددا ترکیب بندی فیلم سازی دبوسی، به تفاوت های بسیار زیادی در این زمینه منجر شد
[ترجمه گوگل]ناهماهنگی و نوشتن اسکریپت دبوسی منجر به تفاوت های بسیار زیادی در پروژۀ تولید شد '

7. The imprecision of the ruler gave him a lot of trouble.
[ترجمه ترگمان]عدم دقت فرمان روا به او زحمت زیادی داد
[ترجمه گوگل]عدم تردید حاکم به او دچار مشکل شد

8. Fault localization imprecision is one critical problem to traditional dual modular redundancy fault tolerant computer.
[ترجمه ترگمان]عدم دقت مکان یابی نقص یکی از مشکلات حیاتی برای استفاده از رایانه تحمل کننده افزونگی دوگانه سنتی است
[ترجمه گوگل]اشتباه ناقص بودن خطا یک مشکل مهم برای رایانه های متحمل شده خطای متداول مدولار دوگانه سنتی است

9. This methodology contains extensions for representing the imprecision of data in fuzzy relational database.
[ترجمه ترگمان]این روش شامل extensions برای نمایش عدم دقت داده ها در پایگاه داده رابطه ای فازی است
[ترجمه گوگل]این روش شامل پسوند هایی برای نشان دادن عدم ابهام داده ها در پایگاه داده رابطه ای فازی است

10. There is inherent uncertainty and imprecision of the pairwise comparison process under fuzzy evaluation environment.
[ترجمه ترگمان]عدم قطعیت ذاتی و عدم دقت فرآیند مقایسه جفتی در محیط ارزیابی فازی وجود دارد
[ترجمه گوگل]عدم قطعیت و عدم ابهام در فرآیند مقایسه دوگانه در محیط ارزیابی فازی وجود دارد

11. The average imprecision in measuring the size of the observable universe is about 10 - 15 meter.
[ترجمه ترگمان]دقت متوسط در اندازه گیری اندازه جهان قابل مشاهده حدود ۱۰ تا ۱۵ متر است
[ترجمه گوگل]میانگین ناهمسانی در اندازه گیری اندازه جهان قابل مشاهده 10 تا 15 متر است

12. This is the time to make up for the imprecision of the life story in Step
[ترجمه ترگمان]این زمان برای جبران for داستان زندگی در مرحله است
[ترجمه گوگل]این زمان برای ناپایداری داستان زندگی در مرحله است

13. In some this may be a result of an imprecision of the techniques of bone density measurement.
[ترجمه ترگمان]در برخی موارد، ممکن است نتیجه عدم دقت روش های اندازه گیری چگالی استخوان باشد
[ترجمه گوگل]در بعضی از این ها ممکن است منجر به عدم تعریف تکنیک های اندازه گیری تراکم استخوان شود

14. The official was forced into technical terms by the imprecision of the ordinary words.
[ترجمه ترگمان]این مقام با عدم دقت واژه های معمولی به واژه های فنی وارد شد
[ترجمه گوگل]مقامات به دلیل اصطلاحات معمولی، اصطلاحات فنی را مجبور کردند

15. A coefficient of variation ≤ 2 % has been suggested as a target for imprecision for plasma glucose.
[ترجمه ترگمان]ضریب تغییر ۲ % به عنوان هدف for برای گلوکز پلاسما پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]ضریب تغییرات ≤ 2٪ به عنوان هدف غیر دقیق برای گلوکز پلاسما پیشنهاد شده است

پیشنهاد کاربران

ابهام


کلمات دیگر: