کلمه جو
صفحه اصلی

recession


معنی : باز گشت، کسادی، هرس، اعاده، بحران اقتصادی، پس رفت
معانی دیگر : پس روی، عقب نشینی، فرونشینی، (در مراسم دانشگاهی و پارلمانی و غیره) صف شرکت کنندگان در حال ترک تالار، استرداد، بازگردانی

انگلیسی به فارسی

پس رفت، بازگشت، اعاده، کسادی، بحران اقتصادی


رکود اقتصادی، بحران اقتصادی، کسادی، باز گشت، اعاده، پس رفت، هرس


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a period of reduced or declining economic activity.
مشابه: bust

- As orders declined during the recession, the company was forced to lay off workers.
[ترجمه تقی قیصری] با کاهش سفارش ها در دوره ی رکود، شرکت ناگزیر به اخراج کارگران شد.
[ترجمه ترگمان] همانطور که دستور از زمان رکود کاهش یافته بود، این شرکت مجبور شد کارگران را اخراج کند
[ترجمه گوگل] همانطور که سفارشات در طی رکود کاهش یافت، این شرکت مجبور شد کارگران را اخراج کند

(2) تعریف: a receding or going back from a forward position or highest level; withdrawal.
متضاد: advance
مشابه: ebb

- The recession of the flood waters came as a relief.
[ترجمه ترگمان] رکود آب های سیل به عنوان یک رهایی به وجود آمد
[ترجمه گوگل] رکود آبهای سیل به عنوان یک امداد صورت گرفت

(3) تعریف: a procession out of or back from the site of a ceremony.

- The organist played a joyful piece by Bach during the recession.
[ترجمه میثم زند] ارگ نواز، در زمان ترک سالن تئاتر توسط صف حضار، یک قطعه شاد از باخ می نواخت.
[ترجمه ترگمان] ارگ نواز، در زمان بحران اقتصادی، قطعه شادی را می نواخت
[ترجمه گوگل] سازنده در طول رکود اقتصادی بخش بوخانهای باخ را بازی کرد
اسم ( noun )
• : تعریف: a ceding again; return of a former possession.

• slow economy, period characterized by a decline in the gross domestic product during two or more consecutive quarters; ebb, decline; withdrawal, act of receding
a recession is a period when the economy of a country is not very successful, for example because industry is producing less and more people are becoming unemployed.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] رکود
[عمران و معماری] افتادگی - کاهش - پس نشینی - فروکش
[زمین شناسی] پس رفت، بازگشت، پسنشینی، افتادگی یا کاهش، کسادی، بحران اقتصادی
[ریاضیات] رکود، کسادی، دور شونده
[آب و خاک] افتادگی، پسرفت

مترادف و متضاد

reversal of action; reduction of business activity


Synonyms: bad times, bankruptcy, big trouble, bottom-out, bust, collapse, decline, deflation, depression, downturn, hard times, inflation, rainy days, shakeout, slide, slump, stagnation, unemployment


Antonyms: advance, inflation


باز گشت (اسم)
recess, reflection, reference, return, recurrence, comeback, reflexion, recidivism, recession, recursion

کسادی (اسم)
depression, slack, recession, stagnation, stringency

هرس (اسم)
recession, pruning

اعاده (اسم)
recourse, restoration, restitution, return, rebound, recession, repetition

بحران اقتصادی (اسم)
recession

پس رفت (اسم)
recession, retrogression

جملات نمونه

the recession of the seashore

عقب‌نشینی ساحل دریا


1. the recession of a glacier
پسرفت یخرود

2. the recession of optimism
کم شدن درجه ی خوش بینی

3. the recession of the seashore
عقب نشینی ساحل دریا

4. Hundreds of firms went bankrupt during the recession.
[ترجمه ترگمان]صدها شرکت در زمان رکود ورشکست شدند
[ترجمه گوگل]صدها شرکت در دوره رکود ورشکست شدند

5. Japan's recession has prompted consumers to cut back on buying cars.
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی ژاپن مشتریان را بر آن داشته است تا خودروهای خرید را کاهش دهند
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی ژاپن باعث شد که مصرف کنندگان به خرید اتومبیل بروند

6. Despite the continuing recession, the government has asked people to keep faith with its reforms.
[ترجمه ترگمان]با وجود رکود ادامه دار، دولت از مردم خواسته است تا به اصلاحات خود ایمان داشته باشند
[ترجمه گوگل]علیرغم رکود اقتصادی، دولت از مردم خواسته است تا با اصلاحات خود ایمان داشته باشند

7. The company bellied up during the economic recession.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در طی رکود اقتصادی شکم خود را از دست داد
[ترجمه گوگل]این شرکت در حین رکود اقتصادی درگیر شد

8. The country was plunged into recession.
[ترجمه ترگمان]این کشور در رکود اقتصادی فرورفته است
[ترجمه گوگل]کشور به رکود افتاد

9. This is the worst recession for fifty years.
[ترجمه ترگمان]این بدترین بحران اقتصادی برای پنجاه سال است
[ترجمه گوگل]این بدترین رکود اقتصادی برای پنجاه سال است

10. The industry is in the period of recession.
[ترجمه ترگمان]این صنعت در دوره رکود اقتصادی قرار دارد
[ترجمه گوگل]صنعت در دوره رکود است

11. The government claims that the recession is bottoming out.
[ترجمه ترگمان]دولت ادعا می کند که رکود اقتصادی از بین رفته است
[ترجمه گوگل]دولت ادعا می کند که رکود اقتصادی پایین آمده است

12. The recession has exacerbated this problem.
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی این مشکل را تشدید کرده است
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی این مشکل را تشدید کرده است

13. It was the worst recession since the war.
[ترجمه ترگمان]این بدترین بحران اقتصادی از زمان جنگ بود
[ترجمه گوگل]این بدترین رکود از زمان جنگ بود

14. The recession has weakened so many firms that many can no longer survive.
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی بسیاری از شرکت ها را تضعیف کرده است که بسیاری از آن ها دیگر نمی توانند زنده بمانند
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی موجب تضعیف بسیاری از شرکت هایی شده است که بسیاری دیگر نمی توانند زنده بمانند

the recession of optimism

کم‌شدن درجه‌ی خوش‌بینی


the recession of a glacier

پسرفت یخرود


پیشنهاد کاربران

Recession بحران اقتصادی
Depression رکود اقتصادی

recession ( اقتصاد )
واژه مصوب: کسادی
تعریف: دورۀ موقت افت اقتصادی که در آن تجارت و فعالیت های صنعتی کاهش می یابد

رکود

رکود=slump

پس روی

رکود اقتصادی


ریزش

بحران اقتصادی

"برای رکود به طور متعارف از واژه stagnation استفاده میشود"

رکود اقتصادی که کمتر از 6 ماه به طول می انجامد، recession می نامند.
رکودی ( یا کسادی ) که چند سال به طول می انجامد، depression نامیده می شود.
رکود تورمی ( نرخ تورم بالا نرخ بیکاری بالا ) هم stagnation نامیده می شود.

بحران اقتصادی

دوره عقب نشینی بازار ( پس رونق و پیش از رکود )

[اقتصاد]

خواب ، ماندگی

رکود اقتصادی , بحران اقتصادی

# The country was plunged into recession
# Iran is sliding into the depths of recession
# a lot of companies have been affected by the recession


کلمات دیگر: