کلمه جو
صفحه اصلی

online


معنی : درون خطی
معانی دیگر : درون خطی، مورد کاربرد، مورد استعمال، در تولید، آماده ی تولید

انگلیسی به فارسی

بدون تاخیر زمانی


درون خطی


آنلاین، درون خطی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: connected to or reached through a computer or computer network.

- The bank's online services are convenient to use.
[ترجمه ترگمان] استفاده از خدمات آنلاین این بانک راحت است
[ترجمه گوگل] خدمات آنلاین بانک برای استفاده راحت است
- The college's course catalog has been online for some years now.
[ترجمه ترگمان] کاتالوگ دوره کالج به مدت چند سال به صورت آنلاین بوده است
[ترجمه گوگل] کاتالوگ دوره کالج شده برای چندین سال در حال حاضر آنلاین است

(2) تعریف: designating a computer terminal that is in operation.
قید ( adverb )
• : تعریف: while under the direct control of another computer, or while connected to a computer network.

- She can work online from her computer at home.
[ترجمه ترگمان] او می تواند به صورت آنلاین از کامپیوتر خود در خانه کار کند
[ترجمه گوگل] او می تواند از کامپیوتر خود در خانه کار کند
- People are ordering more and more merchandise online.
[ترجمه ترگمان] افراد به صورت آنلاین کالاها را به صورت آنلاین سفارش می دهند
[ترجمه گوگل] مردم سفارشات بیشتر و بیشتر آنلاین را سفارش می دهند

• (computers) connected, connected to another computer or to the internet; available through the internet
(computers) connected, connected to another computer or to the internet; available through the internet
connected to the internet, while hooked up to a computer network
a part of a computer system that is on line is directly connected to and controlled by the central processing unit of the computer.

دیکشنری تخصصی

[صنعت] اینترنتی، لحظه ای، آنی، درون خطی
[پلیمر] در مسیر
[آمار] برخط
[حسابداری] پیوسته، بیدرنگ
[کامپیوتر] مستقیم، متصل، درون خطی . - داخل خط، مرتبط، آماده - مرتبط با یک کامپیوتر یا قابل دسترس از طریق یک کامپیوتر . مثلاً « راهنمای آماده » اطلاعاتی است که می تواند بسیار سریع بر روی صفحه نمایش ظاهر شود، بدون آنکه جستجوی درون کتاب انجام گیرد.
[برق و الکترونیک] دائم ؛ پیوسته واژه ی مورد استفاده برای تجهیزات جانبی که به طور مستقیم تحت کنترل واحد پردازش مرکزی است و امکان پردازش داده های ورودی را به محض دریافت و ارسال بی درنگ داده های خروجی را فراهم می کند.
[ریاضیات] ارتباط مستقیم، با ارتباط مستقیم، در خط، در مدار، درون خطی، روی خط

مترادف و متضاد

درون خطی (صفت)
online

جملات نمونه

1. on-line database
بانک اطلاعاتی وصل - خط

2. on-line processing
پردازش وصل - خط

3. on-line storage
حافظه ی وصل - خط

4. All the city's schools will be online by the end of the year.
[ترجمه ترگمان]همه مدارس شهر تا پایان سال آنلاین خواهند بود
[ترجمه گوگل]تمام مدارس شهر تا پایان سال به صورت آنلاین در دسترس خواهند بود

5. This site is the best online magazine for bad-ass biker gear.
[ترجمه ترگمان]این سایت بهترین مجله آنلاین برای لوازم دوچرخه سواران خراب است
[ترجمه گوگل]این سایت بهترین مجله آنلاین برای چرخ دنده بیکر بد الاغ است

6. Have you ever bought anything online?
[ترجمه ترگمان]تا حالا تو اینترنت چیزی خریدی؟
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال هر چیزی را آنلاین خریداری کرده اید؟

7. You can search Cambridge dictionaries online at www. dictionary. cambridge. org.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید فرهنگ لغات کمبریج را به آدرس www فرهنگ لغت کمبریج org است
[ترجمه گوگل]شما می توانید واژهنامههای کمبریج را آنلاین در وب جستجو کنید فرهنگ لغت کامببریج اردن

8. We agreed the deal online, but we'll have to wait for snail mail to get the paperwork.
[ترجمه ترگمان]ما توافق کردیم که معامله به صورت آنلاین انجام شود، اما ما باید منتظر پست snail بمانیم تا تشریفات اداری را به دست آوریم
[ترجمه گوگل]ما قرارداد را آنلاین به توافق رسانده ایم، اما ما باید برای ارسال نامه ی حلزون صبر کنیم تا پرونده ها را دریافت کنیم

9. The reports are not available online yet.
[ترجمه ترگمان]این گزارش ها هنوز به صورت آنلاین موجود نیستند
[ترجمه گوگل]گزارش ها هنوز در دسترس نیستند

10. Click on this link to visit our online bookstore.
[ترجمه ترگمان]برای بازدید از کتاب فروشی آنلاین ما روی این لینک کلیک کنید
[ترجمه گوگل]برای دیدن کتاب فروشی آنلاین ما روی این لینک کلیک کنید

11. New technology has enabled development of an online 'virtual library'.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی جدید توسعه یک کتابخانه مجازی آنلاین را امکان پذیر ساخته است
[ترجمه گوگل]تکنولوژی جدید توسعه یک کتابخانه مجازی آنلاین را فعال کرده است

12. The data entry terminal is connected to an online database while editing is taking place.
[ترجمه ترگمان]پایانه ورود داده ها به یک پایگاه داده آنلاین متصل شده است در حالی که ویرایش در حال انجام است
[ترجمه گوگل]ترمینال ورود به اطلاعات در حالی که ویرایش در حال انجام است، به یک پایگاه داده آنلاین متصل می شود

13. Online gaming allows players from around the world to challenge each other.
[ترجمه ترگمان]بازی آنلاین به بازیکنان اجازه می دهد تا از سرتاسر دنیا به چالش بکشند تا یکدیگر را به چالش بکشند
[ترجمه گوگل]بازی آنلاین اجازه می دهد تا بازیکنان از سراسر جهان به چالش یکدیگر

14. I'll send you my email address once I'm online.
[ترجمه ترگمان]وقتی آنلاین ام آدرس ایمیلش رو برات می فرستم
[ترجمه گوگل]هنگامی که من آنلاین هستم، آدرس ایمیل شما را میفرستم

15. Online security is being built in to the system, not tagged on.
[ترجمه ترگمان]امنیت آنلاین در سیستم ساخته شده و برچسب خورده نشده است
[ترجمه گوگل]امنیت آنلاین در سیستم ساخته شده است و بر روی آن نشانه گذاری نشده است

16. Mr. Smith is on line one.
[ترجمه ترگمان]اقای اسمیت تو صف اول هستن
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت در خط اول است

17. Mr. Peck is on line one.
[ترجمه ترگمان]آقای \"پک\" تو صف اول هستن
[ترجمه گوگل]آقای پک در خط اول قرار دارد

18. Mr. Peck for you. He's on line one.
[ترجمه ترگمان]آقای \"پک\" برای شما روی خط یک است
[ترجمه گوگل]آقای پک برای شما او در خط اول است

19. For 'November' on line read 'September'.
[ترجمه ترگمان]برای ماه نوامبر در خط پایان سپتامبر
[ترجمه گوگل]برای 'نوامبر' در خط به عنوان خوانده شده 'سپتامبر'

20. They can order their requirements on line.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند نیازهای خود را بر روی خط تولید کنند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند الزامات خود را بر روی خط سفارش دهند

21. You can book tickets on line.
[ترجمه ترگمان] میتونی بلیط رزرو کنی
[ترجمه گوگل]شما می توانید بلیط را در خطوط رزرو کنید

22. Most schools will be on line by the year 2000.
[ترجمه ترگمان]اکثر مدارس تا سال ۲۰۰۰ در خط خواهند بود
[ترجمه گوگل]اکثر مدارس تا سال 2000 در خط مقدم هستند

23. The new machine will go on line in June 200
[ترجمه ترگمان]این ماشین جدید در روز ۲۰۰ ژوئن به خط خود خواهد رفت
[ترجمه گوگل]این دستگاه جدید در ماه ژوئن سال 2008 به بازار عرضه خواهد شد

24. Most of our sales staff now work on line.
[ترجمه ترگمان]اکثر کارکنان ما در حال حاضر مشغول کار بر روی خط هستند
[ترجمه گوگل]اکثر کارکنان فروش ما در حال حاضر بر روی خط کار می کنند

25. The new working methods will come on line in June.
[ترجمه ترگمان]روش های جدید کار در ماه ژوئن به پایان خواهند رسید
[ترجمه گوگل]روش های جدید کار در ماه ژوئن به پایان خواهد رسید

26. To a certain degree, the rush to get on line boils down to simple economics.
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به درجه خاصی، عجله برای رسیدن به خط به اقتصاد ساده ختم می شود
[ترجمه گوگل]به میزان معینی، عجله برای رسیدن به خط به اقتصاد ساده است

27. She even peddles her line of nostalgic shirts on line.
[ترجمه ترگمان] اون حتی her رو روی خط انداخته بود
[ترجمه گوگل]او حتی خط خود را از پیراهن نوستالژیک خط خطی

28. The department is equipped with full automated analysers, on line to the hospital main frame computer.
[ترجمه ترگمان]این بخش مجهز به analysers کامل اتوماتیک، بر روی خط به کامپیوتر کادر اصلی بیمارستان است
[ترجمه گوگل]این واحد با تجزیه و تحلیل خودکار کامل، در خط به کامپیوتر اصلی کامپیوتر بیمارستان مجهز شده است

29. When the knowledge gained by genomics comes on line, the power of genetic engineering will truly become evident.
[ترجمه ترگمان]وقتی دانش بدست آمده توسط genomics به خط برسد، قدرت مهندسی ژنتیک به راستی آشکار خواهد شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که دانش حاصل ژنومیک بر روی خط قرار می گیرد، قدرت مهندسی ژنتیک واقعا آشکار خواهد شد

30. These projects are only now coming on line and how successful they will be has yet to be determined.
[ترجمه ترگمان]این پروژه ها تنها در حال حاضر به خط می رسند و این که آن ها تا چه حد موفق خواهند شد، هنوز مشخص نشده است
[ترجمه گوگل]این پروژه ها تنها در حال حاضر در خط می آیند و تا چه حد موفقیت آمیز آنها هنوز مشخص نشده است

پیشنهاد کاربران

بر خط

مستقیم - حضوری - فوری

از میان برود

همگاه، رایاخواه، رایامند: متصل به کامپیوتر یا کنترل شده توسط کامپیوتر، عملیاتی، نشانگر حالت اتصال

در جریان

لحظه ای، برخط

روی خط

برخط
لحظه ای
روی خط
آنلاین😐😐😐



کلمات دیگر: