کلمه جو
صفحه اصلی

manifesto


معنی : اعلامیه، بیانیه، اشعاریه
معانی دیگر : اظهاریه، مانیفست، بیان نامه، اعلامیه دادن

انگلیسی به فارسی

اشعاریه، بیانیه، اعلامیه، اعلامیه دادن


بیانیه، اعلامیه، اشعاریه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: manifestoes, manifestos
• : تعریف: a public statement of principles and intentions, usu. by an organized political group or person.
مترادف: platform
مشابه: agenda, doctrine, position, proclamation, program, statement

- The principles of our organization are all laid out in our manifesto.
[ترجمه ترگمان] اصول سازمان ما در منشور ما آشکار شده اند
[ترجمه گوگل] اصول سازمان ما همه در مانیفست ما قرار دارد

• public statement listing policies and objectives (made by a government, organization, etc.)
issue a public declaration listing policies and objectives, issue a manifesto
a manifesto is a written statement in which a political party says what its aims and policies are.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] صورت کلیه کالاهای کشتی که برای گمرک تنظیم می شود ؛ مانیفست ؛ اظهارنامه
[حقوق] بیانیه، فرمان، اعلان، مرامنامه

مترادف و متضاد

اعلامیه (اسم)
assertion, statement, act, declaration, proclamation, communique, manifesto, manifest

بیانیه (اسم)
assertion, statement, proclamation, manifesto, manifest, bulletin

اشعاریه (اسم)
manifesto

public declaration


Synonyms: announcement, notice, platform, policy, proclamation, promulgation, public notice, statement of belief


جملات نمونه

1. The manifesto is long-winded, repetitious and often ambiguous or poorly drafted.
[ترجمه ترگمان]این بیانیه طولانی است، تکراری و اغلب مبهم یا ناقص است
[ترجمه گوگل]مانیفست طولانی است، تکراری و اغلب مبهم و یا ضعیف است

2. We must all support the party manifesto.
[ترجمه ترگمان]ما باید همه the رو حمایت کنیم
[ترجمه گوگل]ما همه باید از مانیفست حزب حمایت کنیم

3. I was involved in the preparation of Labour's manifesto.
[ترجمه ترگمان]من در آماده سازی منشور حزب کارگر دخیل بودم
[ترجمه گوگل]من در آماده سازی مانیفست کارگر مشغول بودم

4. The manifesto pays scant regard to green issues.
[ترجمه ترگمان]بیانیه توجه کمی به مسائل سبز دارد
[ترجمه گوگل]این مانیفست توجه کمتری به مسائل سبز دارد

5. The party manifesto is no longer the lodestar it used to be.
[ترجمه ترگمان]بیانیه حزب دیگر the نیست که مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]مانیفست حزب دیگر قطبنمائی است که مورد استفاده قرار گرفته است

6. The manifesto includes tough measures to tackle road congestion and environmental pollution.
[ترجمه ترگمان]این بیانیه شامل اقدامات سخت گیرانه برای مقابله با انسداد جاده و آلودگی محیط زیست است
[ترجمه گوگل]این مانیفست شامل اقدامات شدید برای مقابله با احتقان جاده و آلودگی محیط زیست می شود

7. He succinctly summed up his manifesto as "Work hard, train hard and play hard".
[ترجمه ترگمان]او به طور خلاصه بیانیه خود را اینگونه خلاصه کرد: \" سخت کار کنید، سخت تمرین کنید و سخت بازی کنید \"
[ترجمه گوگل]او به طور خلاصه manifesto خود را به عنوان 'کار سخت، آموزش سخت و سخت بازی' خلاصه

8. The manifesto promised reform of the social security system.
[ترجمه ترگمان]بیانیه قول داد که سیستم امنیت اجتماعی اصلاح شود
[ترجمه گوگل]این مانیفست قول اصلاح نظام تامین اجتماعی را داد

9. The policy is outlined in the party's election manifesto.
[ترجمه ترگمان]این سیاست در بیانیه انتخابات حزب مطرح شده است
[ترجمه گوگل]این سیاست در مانیفست انتخابات حزب مشخص شده است

10. In their election manifesto, the Liberal Democrats proposed increasing taxes to pay for improvements in education.
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها در بیانیه انتخاباتی خود پیشنهاد کردند که افزایش مالیات ها برای بهبود آموزش و پرورش افزایش یابد
[ترجمه گوگل]در انتخابات مانیفست، دموکرات لیبرال پیشنهاد افزایش مالیات را برای بهبود در آموزش و پرورش پرداخت

11. The Tories are due to publish their manifesto tomorrow.
[ترجمه ترگمان]توری ها قرار است فردا بیانیه خود را منتشر کنند
[ترجمه گوگل]توری ها می بایست فردا مانیفست خود را منتشر کنند

12. Labour won the election on this manifesto.
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر در این بیانیه پیروز شد
[ترجمه گوگل]کار انتخابات در این مانیفست برنده شد

13. Their new manifesto hardly threatens to bring the whole edifice of capitalism crashing down.
[ترجمه ترگمان]بیانیه جدید آن ها به سختی تهدید می کند که کل بنای سرمایه داری را به خطر می اندازد
[ترجمه گوگل]مانیفست جدید آنها به سختی تهدید می کند که کل ساختمان سرمایه داری را از بین ببرد

14. The Tories are currently drawing up their election manifesto.
[ترجمه ترگمان]اعضای حزب محافظه کار در حال حاضر بیانیه انتخاباتی خود را تهیه می کنند
[ترجمه گوگل]توری ها در حال حاضر مانیفست انتخابات خود را طراحی می کنند

15. The Liberal Democrat manifesto is a clear commitment to change Britain.
[ترجمه ترگمان]منشور لیبرال دموکرات تعهد روشنی برای تغییر بریتانیا است
[ترجمه گوگل]مانیفست دموکرات لیبرال یک تعهد واضح برای تغییر انگلیس است

The Communist Manifesto

مانیفیست کمونیسم


پیشنهاد کاربران

چک لیست

بیانیه

مرام نامه

manifesto ( عمومی )
واژه مصوب: بیانیه
تعریف: نوشته‏ای که برنامۀ عمل یک شخصیت یا دولت یا گروه سیاسی در آن مشخص شود


کلمات دیگر: