کلمه جو
صفحه اصلی

camber


معنی : قوز یا خمیدگی اندک، تحدب کم، تیر یا الوار خمیده و کج، خمیده کردن، منحنی کردن
معانی دیگر : (مکانیک) خمیدگی (مثلا خمیدگی تیر سقف در اثر فشار)، گرده ماهی (مثلا برآمدگی وسط جاده در مقایسه با طرفین آن)، انحنا (مثلا برآمدگی وسط عرشه ی کشتی یا طاق ساختمان به منظور آن که آب باران به طرفین جاری شود)، کوژی (مثلا سطح برخی عدسی ها و یا شیشه ی جلو اتومبیل)، شکم دادگی، چول، کوژ کردن یا شدن، خمیده کردن یا شدن، گرده ماهی دار کردن یا شدن، شکم دادن، قوس دار کردن یا شدن، (اتومبیل) تمایل چرخ ها به طرفین (وقتی بار اتومبیل سبک است پایین چرخ ها به هم نزدیک تر است تا بالای آنها: positive camber - وقتی بار اتومبیل سنگین است عکس این موضوع صادق است: negative camber)، کمبر، (هواپیماسازی) قوس یا انحنای بال و بدنه از جلو به عقب

انگلیسی به فارسی

خمیده کردن، منحنی کردن، قوز یا خمیدگی اندک، تحدب کم، تیر یا الوار خمیده و کج


کمربند، قوز یا خمیدگی اندک، تحدب کم، تیر یا الوار خمیده و کج، خمیده کردن، منحنی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: cambers, cambering, cambered
• : تعریف: to arch or cause to arch upward slightly.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a slight upward arch.

- The camber of this playing field helps water drain off.
[ترجمه ترگمان] camber این میدان بازی به تخلیه آب کمک می کند
[ترجمه گوگل] کمربند این زمین بازی به تخلیه آب کمک می کند

(2) تعریف: the condition of being arched.

(3) تعریف: a slight inward tilt of the bottoms of the wheels of a car.

• curvature; setting of automobile wheels
arch; curve
a camber is a gradual downward slope from the centre of a road to each side of it so that water flows off the road.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] خیز - خیزدادن - گرده - خیز به طرف بالا - خیزمعکوس - خم گرده ماهی - خمیدگی
[زمین شناسی] خیز- خیز به طرف بالا، خیز معکوس، خم گرده ماهی، خمیدگی
[ریاضیات] خمیدگی، برآمده، قوس کوژ

مترادف و متضاد

قوز یا خمیدگی اندک (اسم)
camber

تحدب کم (اسم)
camber

تیر یا الوار خمیده و کج (اسم)
camber

خمیده کردن (فعل)
limber, camber, incurvate

منحنی کردن (فعل)
inflect, camber

جملات نمونه

1. the road builders dug out earth for the camber
جاده سازان برای گرده ماهی کردن جاده خاک برداری کردند.

2. Transverse gradients of pavement include the road camber and super elevation.
[ترجمه ترگمان]این پیاده روی نیز شامل جاده camber و ارتفاع سوپر می باشد
[ترجمه گوگل]شیب های عرضی پیاده رو شامل سقوط جاده و ارتفاع فوق العاده است

3. The influencing factors of coal arch camber in planomural coal bin and coal drop pipe with rectangular or circular cross section during coal drop are studied theoretically.
[ترجمه ترگمان]تاثیر عوامل موثر بر camber زغال سنگ در میدان زغال سنگ planomural و لوله قطره زغال سنگ با مقطع مستطیلی یا مدور در طول افت زغال سنگ به صورت تئوری مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]عوامل تاثیر گذار بر روی زاویه قوس زغال سنگ در مخزن ذغال سنگ ذغال سنگ و ذغال سنگ قطعه ای با مقطع مستطیلی یا دایره ای در طی زغال سنگ، به طور نظری مورد مطالعه قرار گرفته است

4. Influence of different camber angle on special-shaped spatial combination arch-rib arch mechanical behavior is analyzed under completion state.
[ترجمه ترگمان]تاثیر زاویه camber مختلف بر رفتار مکانیکی قوس - شکل - درجه رفتار مکانیکی، تحت شرایط اتمام مورد تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]تاثیر زاویه زاویه مختلف بر رفتار مکانیکی مفصل آرچ-آرتی ترکیبی ویژه شکل در حالت تکمیل تحلیل شده است

5. Foredeck plates pulled down against camber of deck beams.
[ترجمه ترگمان]plates که از beams های عرشه به camber بسته بودند، از بین رفتند
[ترجمه گوگل]صفحات فرویدک در برابر کمربندهای پرتوهای عرشه کشیده شده است

6. Camber is the inward or outward tilt of the wheel at top.
[ترجمه ترگمان]زاویه داخلی یا بیرونی چرخ در بالا قرار دارد
[ترجمه گوگل]کامبر، شیب درونی یا بیرونی چرخ در بالا است

7. The front subframe is modified for extra camber and castor.
[ترجمه ترگمان]The جلویی برای روغن کرچک و روغن کرچک تغییر می کند
[ترجمه گوگل]زیر فریم جلو برای چرخش اضافی و کاستور اصلاح شده است

8. Combining inner arc with positive camber of steam seal, realize self-centering of convex, shorten work time, increase craft accuracy and make clamp reliable.
[ترجمه ترگمان]ترکیب قوس درونی با قابلیت آب بندی مثبت آب بندی بخار، درک خود به صورت محدب، کوتاه کردن زمان کاری، افزایش دقت کار و گیره محکم را درک می کند
[ترجمه گوگل]ترکیب قوس درونی با قطب مثبت از بخار، تحقق خود محوری محدب، کوتاه کردن زمان کار، افزایش دقت ساخت و ساز و ایجاد گیره قابل اعتماد است

9. The joint of all the camber will be the camber curve.
[ترجمه ترگمان]مفصل تمام the منحنی camber خواهد بود
[ترجمه گوگل]مفصل تمام زاویه منحنی خمشی خواهد بود

10. The camber of the plate after cutting in disc type shear is reduced by adding hydraulic movable pusher in front of the shear and adjusting the side guide roller behind the shear.
[ترجمه ترگمان]The بشقاب پس از برش در برش نوع دیسک با اضافه کردن pusher متحرک هیدرولیکی در مقابل برش و تنظیم the جانبی پشت برش، کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]بعد از برش در برش بر روی دیسک، برش صفحه با استفاده از اضافه کردن فشار هیدرولیکی در مقابل برش و تنظیم غلتک راهنمای جانبی در پشت برش کاهش می یابد

11. Deck plating outside accommodation should have camber.
[ترجمه ترگمان]روکش کف عرشه در خارج از محل اقامت باید camber باشد
[ترجمه گوگل]عرشه پوشش در خارج از محل اقامت باید کمربند داشته باشد

12. Camber line won " ts do orthogonal arc tooth wimble gear. "
[ترجمه ترگمان]خطوط همگرا با استفاده از لوازم \"tooth arc\" کار خود را انجام نمی دهند
[ترجمه گوگل]خط کامبر به دست آوردن چرخ دنده قوس دایره ای متعامد می شود '

13. Camber line becomes orthogonal arc tooth wimble gear.
[ترجمه ترگمان]این خط عمود بر دنده دو دنده است
[ترجمه گوگل]خط کوبره دنده قوس دندانه ای قوس ارتودنسی می شود

14. Second, the camber equation is developed for the crss points.
[ترجمه ترگمان]دوم، معادله camber برای نقاط crss توسعه یافته است
[ترجمه گوگل]دوم، معادله کمربند برای نقاط crss توسعه یافته است

15. This development is analogous with the known development of the comparable mass of ridges at Camber Castle.
[ترجمه ترگمان]این توسعه مشابه با توسعه شناخته شده انبوه comparable در قلعه camber است
[ترجمه گوگل]این پیشرفت مشابه با توسعه شناخته شده جرم قابل مقایسه در کالیفرنیا است

The road builders dug out earth for the camber.

جاده‌سازان برای گرده‌ماهی کردن جاده خاک‌برداری کردند.


The ship's deck is quite steeply cambered at this point.

عرشه‌ی کشتی در اینجا دارای شیب زیادی به سوی طرفین است.


پیشنهاد کاربران

camber ( قطعات و اجزای خودرو )
واژه مصوب: کجی
تعریف: انحراف چرخ به درون یا بیرون نسبت به محور قائم آن


کلمات دیگر: