کلمه جو
صفحه اصلی

fag end


(بخش آخر توپ پارچه که ضخیم و بد بافت است) سرتیکه ی پارچه، ته تیکه، (انتهای طناب چندلا که ریسمان های آن از هم باز شده اند) ته طناب، طناب ریش، ریزه بی بها، باقی مانده، سرتیکه پارچه، سرن، سرپارچه

انگلیسی به فارسی

(بخش آخر توپ پارچه که ضخیم و بد بافت است) سرتیکه‌ی پارچه، ته‌تیکه، (انتهای طناب چندلا که ریسمان‌های آن از هم باز شده‌اند) ته طناب، طناب ریش


(مجازی ـ بخش آخر و بد هرچیز) ته‌مانده، وازده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the last or worst part of something, esp. the worn-out or frayed end of a piece of cloth or rope.

• last part of something after the best part of it has been used; leftover of cloth; (british) cigarette butt
a fag end is the last bit of a cigarette, which people throw away when they have smoked the rest; an informal expression
the fag end of something is the last or worst part of it; an informal expression

دیکشنری تخصصی

[نساجی] سر نخ - سر پارچه

جملات نمونه

1. The floor was littered with fag ends.
[ترجمه ترگمان]کف اتاق پر از ته سیگار بود
[ترجمه گوگل]کف با سرپا نگهداشتن کف پا بود

2. There were fag ends all over the floor.
[ترجمه حمید سانی] رو زمین، همه جا پر از ته سیگار بود
[ترجمه ترگمان]ته کف اتاق ته کشیده بود
[ترجمه گوگل]فاج در تمام طبقه وجود دارد

3. I only caught the fag end of their conversation.
[ترجمه ترگمان]من فقط دنباله بحث آن ها را گرفتم
[ترجمه گوگل]من فقط پایان فابرگاس مکالمات خود را گرفتم

4. It is in the fag end that a country or area town change, also be the basis that prospective town changes great progress.
[ترجمه ترگمان]در پایان، یک کشور یا منطقه شهری تغییر خواهد کرد، و این اساس آن است که شهر در آینده پیشرفت خوبی را به دنبال خواهد داشت
[ترجمه گوگل]این در حالی است که یک شهر یا شهر منطقه تغییر می کند، همچنین می تواند مبنایی باشد که شهر آینده نگر می تواند پیشرفت بزرگی را تغییر دهد

5. Old George, as usual, got the fag end of the deal.
[ترجمه ترگمان]ولی جورج پیر، مثل همیشه، کار fag را کنار گذاشته بود
[ترجمه گوگل]قدیمی جورج، به طور معمول، پایان فابرگاس قرارداد را به دست آورد

6. We always used to go on holiday at the fag end of the holiday season.
[ترجمه ترگمان]ما همیشه در پایان فصل تعطیلات به تعطیلات می رفتیم
[ترجمه گوگل]ما همیشه در تعطیلات آخر هفته تعطیلات به تعطیلات رفتیم


کلمات دیگر: