کلمه جو
صفحه اصلی

retrograde


معنی : انحطاط دهنده، قفایی، برگشت دهنده، قهقهرایی، تنزل کننده، بقهقرا رفتن، پس رفتن
معانی دیگر : پسرو، عقب رونده، قهقرایی، پسگرد، درحال عقب نشینی، وارون، وارونه، معکوس (مثل از پایین به بالا یا از عقب به جلو)، ارتجاعی، پسگرای، عقب افتاده، پس پسکی رفتن، به قهقرا رفتن، پسرفت کردن، پسگرد کردن، پسروی کردن، بد شدن، تنزل کردن، (به ویژه موسیقی) مکرر و معکوس، (مهجور) مخالف، ضد، (نجوم) دارای حرکت معکوس (مثلا نسبت به جهت حرکت زمین به دور خورشید)، وارونگرد، وارونگرد بودن

انگلیسی به فارسی

برگشت دهنده، انحطاط دهنده، قفایی، تنزل کننده،قهقهرایی، بقهقرا رفتن، پس رفتن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: moving or tending to move in a backward direction; retreating.
متضاد: forward
مشابه: backward

- To the surprise of his officers, the general ordered a retrograde movement of the troops.
[ترجمه ترگمان] ژنرال با کمال تعجب دستور حرکت واپس رونده قشون را داد
[ترجمه گوگل] به تعجب افسرانش، ژنرال دستور داد که یک حرکت عقب مانده از نیروها انجام شود
- Retrograde attitudes in the industry make it difficult for women to rise to high professional levels.
[ترجمه ترگمان] نگرش Retrograde در این صنعت برای زنان دشوار است که سطح حرفه ای بالایی را افزایش دهند
[ترجمه گوگل] نگرش رتروگراد در صنعت آن را دشوار برای زنان به سطوح بالا و حرفه ای

(2) تعریف: returning to a more primitive or inferior condition; showing degeneration; deteriorating.

(3) تعریف: in astronomy, moving in a direction opposite to that of the movement of the earth around the sun.

- a retrograde orbit
[ترجمه ترگمان] چرخش حرکت واپس رونده
[ترجمه گوگل] مدار بازگشتی
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: retrogrades, retrograding, retrograded
مشتقات: retrogradely (adv.), retrogradation (n.)
• : تعریف: in astronomy, to move in a retrograde direction.

• retreat, move backward; repeat, reiterate, recapitulate; worsen, deteriorate
retreating, moving backward; moving in a direction opposite the usual direction; moving in a direction opposite to that of the earth around the sun (astronomy); appearing to move from east to west (astronomy); worsening, deteriorating
you describe an action as retrograde when you think that it makes a situation worse rather than better; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] برگشت دهنده، انحط اط دهنده، قفایی، تنزل کننده ،اصطلاحی که در محصولات نانی و کیک دیده می شود و به برگشت و تغیرر شکل نشاسته گفته می شود.
[زمین شناسی] پسرونده، قهقرایی، پادساعتگرد
[ریاضیات] پس رو، وارون، معکوس

مترادف و متضاد

انحطاط دهنده (اسم)
retrograde

قفایی (صفت)
mauve, retrograde, nuchal

برگشت دهنده (صفت)
retrograde

قهقهرایی (صفت)
retrograde

تنزل کننده (صفت)
retrograde

بقهقرا رفتن (فعل)
retrograde, retrogress

پس رفتن (فعل)
retire, regress, recede, retrograde, pull back, retrogress

جملات نمونه

1. retrograde ideas
عقاید پسگرای

2. a retrograde alphabet
الفبای از راست به چپ (که از نظر انگلیسی زبانان وارونه است)

3. a retrograde order of enumeration
ترتیب شمارش وارونه (مثلا از ده به یک)

4. a retrograde step
گامی به عقب

5. the retrograde policies of that government
سیاست های پسگرایانه ی آن دولت

6. to fight a retrograde action
در حال عقب نشینی جنگیدن

7. The closure of the factory is a retrograde step .
[ترجمه ترگمان]تعطیلی این کارخانه یک گام واپس رونده است
[ترجمه گوگل]بستن کارخانه یک مرحله عقب مانده است

8. He said it would be a retrograde step to remove single parent benefit.
[ترجمه ترگمان]او گفت که این اقدام یک حرکت واپس رونده برای حذف منفعت یک والد خواهد بود
[ترجمه گوگل]او گفت که قدم عقب مانده برای حذف مزایای پدر و مادر تنها خواهد بود

9. Closing the factory would be a retrograde step.
[ترجمه ترگمان]بستن کارخانه یک اقدام واپس رونده خواهد بود
[ترجمه گوگل]بسته شدن کارخانه یک مرحله عقب مانده است

10. The slow, retrograde axial rotation of Venus is a puzzle to which I shall return in section
[ترجمه ترگمان]چرخش محوری حرکت چرخش زهره معمایی است که در آن باید به بخش خود باز گردم
[ترجمه گوگل]چرخش محوری چرخشی آهسته و آهسته زهره یک پازل است که من در بخش آن را باز می کنم

11. The remainder is a retrograde of the same series a semitone lower.
[ترجمه ترگمان]باقیمانده آن، حرکت واپس رونده در یک سری a است
[ترجمه گوگل]باقی مانده یک عقبگرد از یک سری یک نیمه پایین است

12. Venus's rotation is retrograde.
[ترجمه ترگمان]چرخش زهره در حال تنزل است
[ترجمه گوگل]چرخش ونوس عقب مانده است

13. A new calculation method of formation retrograde condensate oil saturation has been established.
[ترجمه ترگمان]روش محاسباتی جدیدی برای تشکیل اشباع نفت میعانات ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]یک روش محاسبه جدید شکل گیری اشباع روغن مایع معکوس رتروگراد ایجاد شده است

14. Parkinson's disease is a commonly encountered central nervous retrograde affection in elder persons.
[ترجمه ترگمان]بیماری پارکینسون یکی از موارد رایج در برخورد با اختلال عصبی عصبی مرکزی در سالمندان است
[ترجمه گوگل]بیماری پارکینسون عادت متعارف عصبی مرکزی در افراد مسن است

15. Objective : To observe the improving methods of retrograde insertion of silicone pipe in the nasolacrimal duct.
[ترجمه ترگمان]هدف: مشاهده روش های بهبود استفاده از لوله سیلیکون در لوله nasolacrimal
[ترجمه گوگل]هدف بررسی روشهای بهبود ورودی لوله سیلیکون در مجرای بینی است

The army retrogrades from the front.

قشون از جبهه عقب‌نشینی می‌کنند.


The intelligence of very old people retrogrades.

هوش اشخاص خیلی پیر کم می‌شود.


a retrograding glacier

یخرود در حال پسروی


a retrograde step

گامی به عقب


to fight a retrograde action

درحال عقب‌نشینی جنگیدن


a retrograde order of enumeration

ترتیب شمارش وارونه (مثلا از ده به یک)


a retrograde alphabet

الفبای از راست به چپ (که از نظر انگلیسی‌زبانان وارونه است)


the retrograde policies of that government

سیاست‌های پس‌گرایانه‌ی آن دولت


retrograde ideas

عقاید پسگرای


پیشنهاد کاربران

[پزشکی] :به طرف عقب، برعکس

نیاز به جراحی

پس گرا ، پس رَوَند

retrograde amnesia
_{عصب شناسی ) _ فراموشی نزولی. نسیان قهقرایی.

directed or moving backwards
در حال پسرفت
رو به پسرفت
رو به عقب افتادگی
رو به عقب حرکت کننده
رو به عقب

( که به سوی عقب افتادگی حرکت میکند )
A regrogate civilization . . .


رو به عقب،
رو به پسرفت

📌Closing the factory would be a retrograde step

📌Well, the way your lead character ( in the book )
views women. . . It's so retrograde. It's so shallow

پس گستر

retrograde ( موسیقی )
واژه مصوب: قرینۀ افقی
تعریف: تصویر آینه‏ایِ یک لحن نسبت به محور قائم==retrograde ( فیزیک ) ==


کلمات دیگر: