کلمه جو
صفحه اصلی

pastry


معنی : شیرینی، شیرینی پزی، کماج و کلوچه و مانند انها
معانی دیگر : (انواع شیرینی های ساخته شده از این خمیر) کیک، پای، نان شیرینی (و غیره)، خمیر شیرینی پزی

انگلیسی به فارسی

کماج وکلوچه ومانند انها، شیرینی پزی، شیرینی


شیرینی، شیرینی پزی، کماج و کلوچه و مانند انها


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: pastries
(1) تعریف: a dough of flour, shortening, and water that is baked and used for pie crusts and the like.

(2) تعریف: food, esp. sweet baked goods, made with such dough.

• cake; sweet baked goods
pastry is a food made of flour, fat, and water mixed into a dough and then rolled flat. it is used for making pies and flans.
a pastry is a small cake made with sweet pastry.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] محصولات نانوایی : محصولاتی چون کیک، بیسکویت و نانهای مختلف را اصطلاحا محصولات نانوایی میگویند.

مترادف و متضاد

شیرینی (اسم)
amiability, confetti, pastry, sugar, cookie, confection, cooky, bonbon, marzipan, goody, floating island, sweetmeat

شیرینی پزی (اسم)
pastry

کماج و کلوچه و مانند انها (اسم)
pastry

baked product made with flour


Synonyms: bread, cake, croissant, dainty, Danish, delicacy, doughnut, éclair, panettone, patisserie, phyllo, pie, strudel, sweet roll, tart, turnover


جملات نمونه

1. pastry shop
مغازه ی شیرینی فروشی

2. the trick of making good pastry
شیوه ی ساختن شیرینی خوب

3. Ann makes delicious pastry - you should try her apple pie.
[ترجمه ولید جوهری] آن شیرینی خوش مزه درست می کند - شما باید پای سیب او را امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]آن شیرینی خوش مزه درست می کند - شما باید پای سیب خود را امتحان کنید
[ترجمه گوگل]ان باعث شیرینی خوشمزه می شود - شما باید پای سیب خود را امتحان کنید

4. Trim off the excess pastry using a sharp knife.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک چاقوی تیز، رو به رو کنید
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک چاقوی تیز کن خمیر شیرین را خرد کنید

5. Any unused pastry can be frozen and used at a later date.
[ترجمه ترگمان]هر گونه شیرینی مورد استفاده می تواند منجمد شود و در تاریخ بعدی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]هر شیرینی استفاده نشده می تواند یخ زده و بعدا استفاده شود

6. Use any pastry trimmings to decorate the apples.
[ترجمه ترگمان]از هر گونه تزئینات کوچکی استفاده کنید تا سیب را تزئین کنید
[ترجمه گوگل]برای تزئین سیب ها از هر گونه ترشی شیرینی استفاده کنید

7. Bake until the pastry is crisp and golden.
[ترجمه ترگمان]until Bake تا the ترد و طلایی شود
[ترجمه گوگل]پخت تا زمانی که شیرینی ترد و طلایی باشد

8. The bread, pastry and mayonnaise are home-made.
[ترجمه ترگمان]نان، شیرینی و مایونز تهیه می شوند
[ترجمه گوگل]نان، شیرینی و سس مایونز خانگی ساخته شده است

9. Why use store-bought pastry when it's so easy to make your own?
[ترجمه ترگمان]چرا از شیرینی خرید که به راحتی استفاده می شود استفاده کنید؟
[ترجمه گوگل]چرا استفاده از شیرینی پزی زمانی که آن را بسیار آسان برای ساخت خود را؟

10. Glaze the pastry with beaten egg.
[ترجمه ترگمان]شیرینی را با تخم مرغ شکست
[ترجمه گوگل]شیرینی شیرینی با تخم مرغ ضرب و شتم

11. Brush the pastry with a little melted butter.
[ترجمه ترگمان] شیرینی شکلاتی رو با یه کمی کره آب شده بزن
[ترجمه گوگل]شیرینی را با کمی کره ذوب شده بریزید

12. Use your fingertips to gently flatten the pastry.
[ترجمه ترگمان]از انگشتان خود برای صاف کردن آرام کردن شیرینی استفاده کنید
[ترجمه گوگل]با استفاده از انگشتان دست خود را به آرامی صاف کردن شیرینی

13. Divide the pastry in half and roll out each piece.
[ترجمه ترگمان]شیرینی ها را نصف کنید و هر قطعه را به هم بدهید
[ترجمه گوگل]نصف شیرینی را تقسیم کنید و هر قطعه را رول کنید

14. This pastry is too dry add some water.
[ترجمه ترگمان]این شیرینی خیلی خشک است و کمی آب به آن اضافه می شود
[ترجمه گوگل]این شیرینی خیلی خشک است و آب کمتری دارد

pastrycook

شیرینی‌پز


pastry shop

مغازه‌ی شیرینی‌فروشی


پیشنهاد کاربران

pastrıes به معنی شیرینی جات

a small cake made using pastry

شیرینی، کیک، پیراشکی ( حتی پیراشکی های غیر شیرین )

confectionery
قنادی

pastry
کیک/شیرینی/کلوچه مغزدار

I asked him which 📌pastry📌 he wanted and he picked an almond croissant

شیرینی ، خمیر شیرینی ، نان شیرینی

شیرینی پزی ، خمیر شیرینی پزی ، نان شیرینی پزی


کلمات دیگر: