کلمه جو
صفحه اصلی

onion


معنی : پیاز
معانی دیگر : ریشه ی این گیاه، (گیاه شناسی) پیاز (allium cepa از خانواده ی lily)

انگلیسی به فارسی

(گیاه‌شناسی) پیاز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a round, sharp-tasting bulb used extensively in cooking and as a flavoring.

(2) تعریف: the plant that produces such bulbs, a member of the lily family.

• sharp-tasting edible bulb consisting of concentric fleshy layers (used much in cooking); any of various bulbous hollow-leaved plants which are cultivated for their sharp-tasting edible bulb
an onion is a small round vegetable. it is white with a brown skin, and has a strong smell and taste.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] پیاز

مترادف و متضاد

پیاز (اسم)
bulb, onion

جملات نمونه

fried onions

پیاز سرخ کرده


1. an onion bulb
پیاز (یا ریشه ی) پیاز

2. raw onion does not sit well with me
پیاز خام به من نمی سازد.

3. the onion is allied to the lily
پیاز و سوسن هم خانواده اند.

4. Life is like an onion; you peel it off one layer at a time, and sometimes you weep.
[ترجمه ترگمان]زندگی مثل پیاز است، تو آن را در یک لایه peel و گاهی هم گریه می کنی
[ترجمه گوگل]زندگی مثل یک پیاز است؛ شما یک بار در یک زمان یک لایه را پوست می کنید و گاهی گریه می کنید

5. If you salt the vegetables with a little onion salt, they will taste better.
[ترجمه ترگمان]اگر شما سبزیجات را با کمی نمک مخلوط کنید، مزه بهتری خواهند داشت
[ترجمه گوگل]اگر سبزیجات را با یک نمک کوچک پیاز خرد کنید، آنها بهتر می شوند

6. Add the onion and cook for three minutes.
[ترجمه ترگمان]the و cook را به مدت سه دقیقه اضافه کنید
[ترجمه گوگل]پیاز را اضافه کنید و سه دقیقه بجوشانید

7. The soup has a savour of onion.
[ترجمه ترگمان]سوپ مزه پیاز دارد
[ترجمه گوگل]سوپ دارای پیاز خوش طعم است

8. As you peel away the onion skin,you will find another skin underneath.
[ترجمه ترگمان]وقتی پوست پیاز را پوست بکنید پوست دیگری در زیر آن پیدا خواهید کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که روی پوست پیاز را پوست می کنید، پوستی دیگر را در زیر پیدا خواهید کرد

9. Mince the meat up with some onion and garlic.
[ترجمه ترگمان]گوشت را با کمی پیاز و سیر بپوشانید
[ترجمه گوگل]گوشت را با چند پیاز و سیر هم بزنید

10. Cut the onion into paper-thin slices.
[ترجمه ترگمان]پیاز را به تکه های کاغذ نازک ببرید
[ترجمه گوگل]پیاز را به تکه های نازک کاغذی بریزید

11. Add the onion and cook gently for about 5 minutes.
[ترجمه ترگمان]پیاز را اضافه کنید و حدود ۵ دقیقه بپزید
[ترجمه گوگل]پیاز را اضافه کنید و به آرامی روی ظرف 5 دقیقه کباب کنید

12. Peel the onion and cut it in half lengthwise.
[ترجمه ترگمان]از روی زمین پیاز را بردار و آن را تا نیمه دیگر ببر
[ترجمه گوگل]پیاز را بریزید و به نصف طول بریزید

13. Fry the onion and garlic for about two minutes.
[ترجمه ترگمان]پیاز و سیر را حدود دو دقیقه سرخ کنید
[ترجمه گوگل]پیاز و سیر را برای حدود دو دقیقه سرخ کنید

14. Fry the chopped onion and crushed garlic for 3 minutes.
[ترجمه ترگمان]پیاز خرد شده و سیر خرد شده را به مدت ۳ دقیقه سرخ کنید
[ترجمه گوگل]پیاز خرد شده و سیر خرد شده را برای 3 دقیقه سرخ کنید

15. Chop an onion and stir it into the sauce.
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !
[ترجمه گوگل]یک پیاز را به هم بزنید و آن را به سس بمالید

16. Place a whole onion inside the chicken.
[ترجمه ترگمان]یه پیاز رو تو مرغ سوخاری کن
[ترجمه گوگل]کل پیاز را داخل مرغ قرار دهید

پیشنهاد کاربران

پیاز

پیاز یکی از انواده ی سبزیجات است از پیاز مثل سبزیجات در غذا استفاده می کنند خیلی از افراد کشور ما وقتی سرما می خورند از پیاز استفاده می کنند چه جوری از پیاز استفاده می کنند اولن که پیاز درمان سریع تر است بعد موقع خواب مردم ها که سرما نخورند پیاز ها را می برند و با سر های شان می گذارند تا سرما نخورند از پیاز در سالاد هم می ریزنند بعد اینکه در سالاد پیاز رو می ریزیم خیلی سالاد خوشمزه می شود پس با پیاز برای بدن ما خیلی مفید است

پیاز. یک جور سبزی جات خوردنی


کلمات دیگر: