کلمه جو
صفحه اصلی

odor


معنی : عطر، رایحه، بو، شهرت، طعم، عطر و بوی
معانی دیگر : بو (از smell قوی تر است: بوی تند)، خنجیر (odour هم می نویسند)، حالت کلی، محیط، پر گیر، (قدیمی) عطر

انگلیسی به فارسی

( odour ) بو، رایحه، عطر، عطر و بوی، طعم، شهرت


بوی، بو، عطر و بوی، رایحه، عطر، طعم، شهرت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: odorless (adj.)
(1) تعریف: the property or quality of a thing that stimulates or is perceived by the sense of smell.
مترادف: savor, smell
مشابه: aroma, bouquet, fragrance, perfume, scent, stench, stink

(2) تعریف: a sensation or perception of smell.
مترادف: smell
مشابه: sniff, whiff

(3) تعریف: a characteristic or pervasive quality.
مترادف: air, aroma, aura, flavor, savor, smell
مشابه: atmosphere, emanation, spirit, whiff

• that which is perceived by the nose; smell; scent; pervasive atmosphere (also odour)

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] عطر و بو

مترادف و متضاد

عطر (اسم)
aroma, perfume, fragrance, scent, odor, attar, redolence, essential oil

رایحه (اسم)
breath, aroma, scent, odor, smell, aura

بو (اسم)
savor, aroma, scent, odor, smell, redolence, whiff

شهرت (اسم)
stand, attribute, report, reputation, fame, popularity, odor, glory, celebrity, renown, grapevine, esteem, notability

طعم (اسم)
taste, smack, savor, relish, odor, flavor, gusto, palate

عطر و بوی (اسم)
odor, odour

scent


Synonyms: air, aroma, bouquet, effluvium, efflux, emanation, essence, exhalation, flavor, fragrance, musk, perfume, pungence, pungency, redolence, smell, snuff, stench, stink, tang, tincture, trail, whiff


جملات نمونه

1. an odor of suspicion
یک محیط سوظن آمیز (بویی از شک و تردید)

2. the odor of chrysanthemums
بوی تند گل داوودی

3. a delicate odor
بوی خوش

4. a heavy odor
بوی قوی

5. a pervasive odor that clings stubbornly to clothes
بوی نافذی که مدتها در لباس می ماند

6. a repugnant odor
بوی بسیار زننده

7. a sickly odor
بوی مشمئز کننده

8. a sweaty odor
بوی عرق مانند

9. the characteristic odor of cabbage
بوی ویژه ی کلم

10. the persistent odor of boiled cabbage
بوی ماندنی کلم آب پزشده

11. the rich odor of the barn
بوی قوی و مطبوع کاهدان

12. the tantalizing odor of kabab
بوی وسوسه انگیز کباب

13. the most massive odor i have ever known
شدیدترین بویی که تابحال به مشامم رسیده است

14. a gas with a wicked odor
گازی با بوی بسیار بد

15. be in bad (or ill) odor
دچار بد نامی بودن،شهرت بد داشتن

16. this old cheese has a bad odor
این پنیر مانده بوی بدی می دهد.

17. A powerful odor of rot and musk and something much more violent came from her.
[ترجمه ترگمان]عطر قدرتمندی از پوسیدگی و مشک و چیزی بیشتر از او وجود داشت
[ترجمه گوگل]بوی قوی پوسیدگی و مشک و چیزی بسیار خشن تر از او به وجود آمد

18. The remembered odor of perfume and powder of woman came back, haunting her, filling her.
[ترجمه ترگمان]رایحه عطر و پودر زن به یاد او افتاد که او را تسخیر کرده بود و او را پر کرده بود
[ترجمه گوگل]بوی به یاد بوی عطر و پودر زن برگشت، او را فریب داد و او را پرت کرد

19. Some may mask instead of eliminate the odor, and others are not safe for use around food.
[ترجمه ترگمان]برخی ممکن است به جای از بین بردن بو ماسک ماسک بزنند، و برخی دیگر برای استفاده در اطراف غذا ایمن نیستند
[ترجمه گوگل]بعضی ممکن است بجای از بین بردن بویایی پوشیده شوند و دیگران برای استفاده در اطراف غذا امن نیستند

20. There was a strong odor of cleanser.
[ترجمه ترگمان]بوی قوی تمیز کننده به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]بوی قوی پاک کننده وجود داشت

21. Now my world is permeated by the pungent odor of diesel fuel.
[ترجمه ترگمان]اکنون دنیای من تحت تاثیر بوی تند سوخت دیزل قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر جهان من با بوی شدید سوخت دیزل نفوذ می کند

22. Neighbors had noticed a foul odor coming from the apartment.
[ترجمه ترگمان]همسایه ها متوجه بوی گندی که از آپارتمان اومده بودن رو دیده بودن
[ترجمه گوگل]همسایگان متوجه یک بوی ناخوشایند از آپارتمان شدند

the odor of chrysanthemums

بوی تند گل داوودی


This old cheese has a bad odor.

این پنیر مانده بوی بدی می‌دهد.


an odor of suspicion

یک محیط شک‌برانگیز (بویی از شک و تردید)


اصطلاحات

be in bad (or ill) odor

دچار بدنامی بودن، شهرت بد داشتن


پیشنهاد کاربران

please store in a cool, dark & dry place, away from odors.
لطفا در جای خشک و خنک و دور از نور و مواد معطر نگهداری نمایید.

▶️Odor یا odour میشه بو : هر چیزی که به شامه و دماغ انسان میرسه و اونو حس میکنه
▶️Odorant : چیزی که بو داره نه صرفا خوشبو. هر چیزی که از خودش بو ساطع میکنه و ممکنه بدبو هم باشه حتی.
پس odor میشه اسمه odorant


کلمات دیگر: