کلمه جو
صفحه اصلی

respectively


معنی : بترتیب
معانی دیگر : به ترتیب

انگلیسی به فارسی

به ترتیب، بترتیب


بترتیب


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: with regard to each of two or more persons or things in the order named.

- Their son and daughter are aged ten and twelve respectively.
[ترجمه Aliss] پسر و دختر آنها به ترتیب۱۰ و ۱۲ ساله هستند.
[ترجمه ترگمان] دخترشان و دخترشان به ترتیب ده و دوازده سال سن دارند
[ترجمه گوگل] پسران و دختران آنها به ترتیب ده و دوازده ساله هستند
- American casualties in World War I and World War II are estimated at over 300,000 and one million respectively.
[ترجمه ترگمان] تلفات آمریکا در جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم به ترتیب بیش از ۳۰۰،۰۰۰ و یک میلیون برآورد شده است
[ترجمه گوگل] تلفات آمریکا در جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم به ترتیب بیش از 300 هزار و 1 میلیون نفر است

• correspondingly, relatively; separately, individually, singly
respectively means in the same order as the items you have just mentioned.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] بترتیب
[ریاضیات] به ترتیب، به تناظر، در پی یکدیگر

مترادف و متضاد

به ترتیب (قید)
respectively

جملات نمونه

The first and second prizes went to Mehri and Julie respectively.

جایزه‌ی اول و دوم به ترتیب به مهری و جولی تعلق گرفت.


1. the first and second prizes went to mehri and julie respectively
جایزه ی اول و دوم به ترتیب به مهری و جولی تعلق گرفت.

2. Metal, oil and soap contains foreign matter, respectively.
[ترجمه ترگمان]متال، روغن و صابون به ترتیب حاوی مواد خارجی هستند
[ترجمه گوگل]فلز، روغن و صابون به ترتیب حاوی ماده خارجی هستند

3. The cups and saucers cost £5 and £3 respectively.
[ترجمه زینب زرمسلک ] قیمت فنجان ها و نعلبکی ها به ترتیت 5 و 3 پوند است.
[ترجمه ترگمان]فنجان ها و نعلبکی ها به ترتیب ۵ و ۳ پوند بود
[ترجمه گوگل]فنجان ها و بشقاب ها به ترتیب 5 و 3 پوند هزینه می کنند

4. Lorenz and Ardrey suggest, respectively, that aggression and territoriality form a deep-lying part of people's biological and psychic constitution.
[ترجمه ترگمان]لورنز و Ardrey به ترتیب نشان می دهند که aggression و territoriality نقشی عمیق و عمیق در قانون اساسی زیستی و روانی مردم شکل می دهند
[ترجمه گوگل]لورنز و آردری به ترتیب پیشنهاد می کنند که تجاوز و سرزمینگی بخشی عمیق از قانون اساسی بیولوژیک و روان شناختی مردم است

5. The varieties are known, respectively, as 13-year cicadas and 17 year cicadas.
[ترجمه ترگمان]این گونه ها به ترتیب به ترتیب ۱۳ ساله و ۱۷ ساله cicadas شناخته می شوند
[ترجمه گوگل]این گونه ها به ترتیب به عنوان سیکاد 13 ساله و سیکاد 17 سال شناخته شده اند

6. This is equal to 20% and 32% respectively of average adult earnings.
[ترجمه ترگمان]این برابر با ۲۰ % و ۳۲ % از میانگین درآمد بزرگسالان بالغ است
[ترجمه گوگل]این به ترتیب 20 و 32 درصد از درآمد بالغ بر بزرگسالان است

7. She gave beer to the man and a toy to the baby, respectively.
[ترجمه ترگمان]او به ترتیب به مرد و یک اسباب بازی به بچه داد
[ترجمه گوگل]او به ترتیب به مرد و اسباب بازی به کودک شیر داد

8. Their sons, Ben and Jonathan, were three and six respectively.
[ترجمه ترگمان]پسران آن ها، بن و جاناتان به ترتیب سه و شش ساله بودند
[ترجمه گوگل]پسران آنها، بن و جاناتان، به ترتیب سه و شش بود

9. German and Italian courses are held in Munich and Rome respectively.
[ترجمه ترگمان]دوره های آلمانی و ایتالیایی به ترتیب در مونیخ و رم برگزار می شوند
[ترجمه گوگل]دوره های آلمانی و ایتالیایی به ترتیب در مونیخ و رم برگزار می شود

10. Could you define the two terms-public relations and lobbyist respectively to our large number of readers?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید دو واژه - روابط عمومی و lobbyist را به ترتیب به تعداد زیادی از خوانندگان تعریف کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید دو روابط عمومی و روابط عمومی را به تعداد زیادی از خوانندگان خود تعریف کنید؟

11. B1 and B2: carbon-free, no foliation, saturated with electrolyte and distilled water respectively.
[ترجمه ترگمان]B۲ و B۲: عاری از کربن، بدون foliation، اشباع شده با الکترولیت و آب مقطر
[ترجمه گوگل]B1 و B2 بدون کربن، هیچ طبقه بندی، اشباع شده با الکترولیت و آب مقطر

12. The equivalent statistical probabilities for the proven component of proven and probable reserves are 90 percent and 10 percent respectively.
[ترجمه ترگمان]احتمالات آماری معادل برای اجزای ثابت شده ثابت شده و محتمل به ترتیب ۹۰ درصد و ۱۰ درصد هستند
[ترجمه گوگل]احتمال آماری معادل برای جزء اثبات شده از ذخایر اثبات شده و احتمالی به ترتیب 90 و 10 درصد است

13. It was a peculiar exchange to take place between men in full vigour, aged forty and forty-four respectively.
[ترجمه ترگمان]بین مردانی که در سن چهل و چهار سالگی به ترتیب چهل و چهار ساله بودند، مبادله عجیبی برقرار بود
[ترجمه گوگل]این یک تبادل عجیب و غریب بود که بین مردان به طور کامل با 40 سال و چهل و چهار ساله اتفاق می افتاد

14. Defence spending for the same years was 7 percent, 2 2 percent and 2 2 percent respectively.
[ترجمه ترگمان]هزینه های دفاعی برای سال های مشابه به ترتیب ۷ درصد، ۲ درصد و ۲ درصد بوده است
[ترجمه گوگل]هزینه های دفاع در سال های مشابه 7 درصد، 2 2 درصد و 2 2 درصد بود

15. Thus, the speakers represented by tables 2 and 3 were assigned range scores of 5 and 0 respectively.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، گویندگان با جداول ۲ و ۳ به ترتیب امتیازات ۵ و ۰ تعیین شدند
[ترجمه گوگل]بنابراین، بلندگوهای ارائه شده توسط جداول 2 و 3 به ترتیب دارای نمرات محدوده 5 و 0 بودند

پیشنهاد کاربران

متناظر

به ترتیب

مثال :
Iran and Turkey are not Arab countries and their primary languages are Farsi and Turkish respectively

The first and second prizes went to Mehri and Julie respectively
جایزه ی اول و دوم به ترتیب به مهری و جولی تعلق گرفت

به ترتیب

بترتیبی که ذکرشد. بترتیب مذکور، به ترتیب


به رده : به ترتیب
به رده : دکتر کزازی واژه ی " به رده" را در نوشته های خود به جای واژه ی " به ترتیب" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 169 )

( برگرفته از یادداشت جناب علی باقری )

in the same order that someone was mentioned

A list with an equal numbers of items ( 2_3 (
in order of first list matches with the order of second list
این کلمه وقتی می خواهیم دو تا لیست رو با هم مچ کنیم که تعداد آن دو یا سه موضوع است ، استفاده میشود ، می گوییم� به ترتیب �

respectively.


کلمات دیگر: