1. the tiles on the roof overlap one another
سفال های بام روی هم قرار می گیرند.
2. the edges of the two carpets overlap
لبه های دو قالی روی هم می افتند.
3. The fence is made of panels which overlap .
[ترجمه ترگمان]حصار از panels تشکیل شده است که با هم همپوشانی دارند
[ترجمه گوگل]حصار از پانل هایی است که همپوشانی دارند
4. The tiles on the roof overlap one another.
[ترجمه ترگمان]کاشی های سقف هم با هم تداخل پیدا می کنند
[ترجمه گوگل]کاشی های روی سقف یکدیگر را هموار می کنند
5. The two categories overlap to some extent.
[ترجمه ترگمان]این دو مقوله تا حدودی با هم همپوشانی دارند
[ترجمه گوگل]دو دسته تا حدی همپوشانی دارند
6. The upper layer of felt should overlap the lower.
[ترجمه ترگمان]لایه بالایی احساس باید در قسمت پایین هم پوشانی داشته باشد
[ترجمه گوگل]لایه بالایی احساس باید با پایینتر همپوشانی داشته باشد
7. Use vinyl seam adhesive where vinyls overlap.
[ترجمه ترگمان]از چسب نواری vinyl در جایی که vinyls با هم همپوشانی دارند استفاده کنید
[ترجمه گوگل]استفاده از چسب وینیل که در آن وینیل ها با هم همپوشانی دارند
8. The ends of cloth overlap the bed.
[ترجمه ترگمان]انتهای پارچه روی تخت خواب قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]انتهای پارچه روی تخت همپوشانی دارد
9. You will need to overlap the pieces of wood slightly.
[ترجمه ترگمان]شما نیاز خواهید داشت که تکه های چوب را کمی همپوشانی کنید
[ترجمه گوگل]شما نیاز به کمی تکه تکه چوب را هموار کنید
10. Overlap the slices carefully so there are no gaps.
[ترجمه ترگمان]slices را به دقت تقسیم کنید تا هیچ فاصله ای نداشته باشد
[ترجمه گوگل]تقسیم برش ها به طوری که هیچ شکاف وجود دارد
11. The edges must overlap each other or weeds will push through the gaps.
[ترجمه ترگمان]لبه ها باید با هم پوشانی داشته باشند یا علف های هرز از میان شکاف ها عبور کنند
[ترجمه گوگل]لبه ها باید یکدیگر را همپوشانی و یا علف های هرز را از طریق شکاف ها تحریک کنند
12. Social structures are not discrete objects; they overlap and interweave.
[ترجمه ترگمان]ساختارهای اجتماعی اشیا مجزا نیستند؛ آن ها هم پوشانی دارند و هم پوشانی دارند
[ترجمه گوگل]سازه های اجتماعی اجسام گسسته نیستند؛ آنها با یکدیگر همپوشانی دارند
13. Our jobs overlap slightly, which sometimes causes difficulties.
[ترجمه ترگمان]مشاغل ما کمی هم پوشانی دارند که گاهی مشکلاتی ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]مشاغل ما کمی با هم همپوشانی دارند، که بعضی اوقات باعث مشکلات می شود
14. There is considerable overlap between the two subjects.
[ترجمه ترگمان]بین این دو موضوع همپوشانی قابل توجهی وجود دارد
[ترجمه گوگل]همپوشانی قابل توجهی بین دو موضوع وجود دارد