1. an efficient typist
ماشین نویس کارآمد
2. the most efficient way of producing electricity
پر بازده ترین راه تولید برق
3. judges were trying to be efficient implements of justice
قضات می کوشیدند که مجریان موثر عدالت باشند.
4. larger projects are usually less efficient
طرح های بزرگتر معمولا اثربخشی کمتری دارد.
5. With today's more efficient contraception women can plan their families and careers.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از روش های پیشرفته پیش گیری از بارداری، زنان می توانند خانواده و شغل خود را برنامه ریزی کنند
[ترجمه گوگل]زنان با استفاده از روش پیشگیری از کارآیی امروز، می توانند خانواده ها و حرفه های خود را برنامه ریزی کنند
6. He has an efficient business setup.
[ترجمه ترگمان]او یک راه اندازی کسب وکار کارآمد دارد
[ترجمه گوگل]او راه اندازی کسب و کار کارآمد است
7. We must make the most efficient use of the available financial resources.
[ترجمه ترگمان]ما باید موثرترین استفاده از منابع مالی موجود را بسازیم
[ترجمه گوگل]ما باید از کارآمد ترین منابع مالی موجود استفاده کنیم
8. Even with efficient budgeting, most students are unable to live on £000 per year.
[ترجمه ترگمان]حتی با بودجه بندی کارآمد، بسیاری از دانش آموزان در هر سال قادر به زندگی نخواهند بود
[ترجمه گوگل]حتی با بودجه کارآمد، اکثر دانش آموزان قادر به زندگی در £ 000 در سال نیستند
9. The new machine is more efficient than the old one.
[ترجمه ترگمان]ماشین جدید کارآمدتر از ماشین قدیمی است
[ترجمه گوگل]دستگاه جدید کارآمدتر از قدیمی است
10. He was efficient at his job and well-thought-of by everyone.
[ترجمه ترگمان]او در کارش بسیار کارآمد بود و به خوبی به فکر همگان بود
[ترجمه گوگل]او در کار خود کارآمد بود و به خوبی فکر همه بود
11. This is currently the most efficient way to transmit certain types of data like electronic mail.
[ترجمه ترگمان]این روش در حال حاضر موثرترین راه برای انتقال انواع خاصی از داده ها مانند نامه الکترونیکی است
[ترجمه گوگل]این در حال حاضر بهترین راه برای انتقال انواع خاصی از اطلاعات مانند ایمیل است
12. The creation of an efficient and sustainable transport system is critical to the long-term future of London.
[ترجمه ترگمان]ایجاد یک سیستم حمل و نقل موثر و کارآمد برای آینده بلند مدت لندن حیاتی است
[ترجمه گوگل]ایجاد یک سیستم حمل و نقل کارآمد و پایدار برای آینده بلند مدت لندن بسیار مهم است
13. Nowadays even efficient, lean, well-run industries are failing.
[ترجمه ترگمان]امروزه حتی صنایع کارآمد و کارآمد در حال خراب شدن هستند
[ترجمه گوگل]امروزه حتی صنایع کارآمد، لاغر و به خوبی کار می کنند
14. These people are very efficient, very organized and excellent time managers.
[ترجمه ترگمان]این افراد بسیار کارآمد، بسیار سازمان یافته و بسیار عالی هستند
[ترجمه گوگل]این افراد مدیران بسیار کارآمد، بسیار سازمان یافته و عالی هستند
15. For efficient fuel consumption a speed of 60 mph is about the optimum.
[ترجمه ترگمان]برای مصرف سوخت کارآمد سرعت ۶۰ مایل بر ساعت در حدود بهینه است
[ترجمه گوگل]برای مصرف سوخت کارآمد، سرعت 60 مایل در ساعت در مورد مطلوب است