1. communicative ability
توانایی رسانشی،توانایی در ایجاد ارتباط
2. intellectual ability
توان هوشمندی
3. the ability to read and do simple figuring
قدرت خواندن و محاسبه ی ساده کردن
4. david's superior ability to memorize names
استعداد فوق العاده ی دیوید در حفظ کردن اسم ها
5. the solvent ability of water
خاصیت حل کنندگی آب
6. that politician's uncanny ability to anticipate future trends
قدرت فوق العاده ی آن سیاستمدار در پیش بینی گرایش های آینده
7. we have the ability to electrify the whole country
ما این توانایی را داریم که سرتاسر کشور را برق رسانی کنیم.
8. he does not have the ability to manage this large company
او توانایی اداره این شرکت بزرگ را ندارد.
9. success is an index of ability
موفقیت نشان جربزه است.
10. this is beyond my financial ability
از قدرت مالی من خارج است.
11. colorblind people do not have the ability to discriminate colors
اشخاص کور رنگ قدرت تمیز دادن رنگ ها را ندارند.
12. these birds are notorious for their ability to dive into water
قدرت این پرندگان در شیرجه رفتن در آب معروف است.
13. the world laughs at those who have lost the ability to laugh at themselves
دنیا به ریش کسانی می خندد که توانایی خنده به خود را از دست داده اند.
14. He has the ability to do the work.
[ترجمه شیوا] او توانایی لازم برای این کار را دارد
[ترجمه ترگمان]او توانایی انجام کار را دارد
[ترجمه گوگل]او توانایی انجام کار را دارد
15. He grouped students according to ability.
[ترجمه ترگمان]او دانش آموزان را با توجه به توانایی گروه بندی می کرد
[ترجمه گوگل]او دانش آموزان را با توجه به توانایی گروه بندی کرد
16. Success is the ability to go from one failure to another with no loss of enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]موفقیت توانایی رفتن از یک شکست به شکست دیگر بدون از دست دادن شور و شوق است
[ترجمه گوگل]موفقیت توانایی رفتن از یک شکست به دیگری بدون از دست رفتن شور و شوق است
17. He who has ability to be such a naughty guy and can be stronger more as well.
[ترجمه ترگمان]او که توانایی چنین آدم بدی را دارد و می تواند قوی تر هم باشد
[ترجمه گوگل]او که توانایی چنین مرد شیطان دارد و می تواند قوی تر نیز باشد
18. (Students need the ability to construct a logical argument.
[ترجمه ترگمان](دانش آموزان به توانایی ایجاد یک استدلال منطقی نیاز دارند
[ترجمه گوگل](دانش آموزان نیاز به ساختن یک استدلال منطقی دارند
19. (I'm having doubts about his ability to do the job.
[ترجمه ترگمان](من در مورد توانایی او در انجام این کار شک دارم
[ترجمه گوگل](من شک دارم در مورد توانایی او برای انجام این کار
20. (I have no doubts as to your ability.
[ترجمه ترگمان](من در مورد توانایی شما شک ندارم
[ترجمه گوگل](من در مورد توانایی های شما شک ندارم
21. (The system has the ability to run more than one program at the same time.
[ترجمه ترگمان](سیستم قابلیت اجرای بیش از یک برنامه را در همان زمان دارد
[ترجمه گوگل](سیستم دارای توانایی اجرای بیش از یک برنامه در یک زمان است
22. (The public never had faith in his ability to handle the job.
[ترجمه ترگمان](مردم هرگز به توانایی او برای رسیدگی به این شغل ایمان نداشتند
[ترجمه گوگل](عمومیت هرگز به توانایی او در رسیدگی به کار ایمان نداشت