کلمه جو
صفحه اصلی

rosemary


معنی : رزماری، اکلیل کوهی
معانی دیگر : (گیاه شناسی) اکلیل کوهی (rosmarinus officinalis از خانواده ی mint)، اسم خاص مونث

انگلیسی به فارسی

(گیاه‌شناسی) اکلیلِ کوهی، رزماری، بوته‌ی اکلیلِ کوهی، بوته‌ی رزماری


رزماری، اکلیل کوهی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: rosemaries
• : تعریف: a fragrant evergreen herb of the mint family originating in the Mediterranean region, the leaves of which are used as a seasoning and in perfumes and medicines.

• evergreen shrub which grows in mediterranean regions (used in perfumes, medications, and as a spice)
rosemary is a plant with small spiky greyish-green leaves that are used as a herb in cooking. it is used also to refer to the actual leaves or to the herb itself.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] رزماری

مترادف و متضاد

رزماری (اسم)
rosemary

اکلیل کوهی (اسم)
rosemary

جملات نمونه

1. Basil, oregano, thyme and rosemary are all herbs.
[ترجمه ترگمان]باسیل، پونه کوهی، آویشن و رزماری همه گیاهان هستند
[ترجمه گوگل]ریحان، پونه، آویشن و رزماری همه گیاهان هستند

2. A nasty surprise awaited them in Rosemary Lane.
[ترجمه ترگمان]در اتاق رز ماری، یک سورپریز کثیف در انتظارش بود
[ترجمه گوگل]تعجب تند و زننده آنها را در رزماری لین در انتظار

3. Rosemary ended up in casualty last night.
[ترجمه ترگمان] دیشب \"رز ماری\" کشته شد
[ترجمه گوگل]رزماری در شب گذشته در اثر تلفات جان خود را از دست داد

4. Season the lamb with garlic and rosemary.
[ترجمه ترگمان]فصل ماهی را با سیر و رزماری آغاز کنید
[ترجمه گوگل]بره با سیر و رزماری را فصل کنید

5. Rosemary likes to stay in the background.
[ترجمه ترگمان]رز ماری دوست دارد در پس زمینه بماند
[ترجمه گوگل]رزماری دوست دارد در پس زمینه بماند

6. Anna and Rosemary arrived burdened by bags and food baskets.
[ترجمه ترگمان]آنا و رز ماری با کیسه ها و سبدهای غذا به خانه آمدند
[ترجمه گوگل]آنا و رزماری با کیسه ها و سبد های غذایی بار سنگینی می کردند

7. They were served lamb and rosemary and she surprised herself by eating greedily.
[ترجمه ترگمان]آن ها به گوشت بره و رزماری خدمت می کردند و او خود را با ولع می خورد
[ترجمه گوگل]آنها بره و رزماری خدمت کردند و خود را با خوردن حرص و طعم شگفت زده کردند

8. This was my first sight of Rosemary at the time of her engagement to Basil.
[ترجمه ترگمان]این اولین دیدار رز ماری در زمان نامزدی او به باسیل بود
[ترجمه گوگل]این اولین دید من از رزماری بود در زمان تعامل او با ریحان

9. Rosemary was frequently absent or tardy and alternated between verbally abusing her teachers and flat-out ignoring them.
[ترجمه ترگمان]رز ماری مرتبا غیبت می کرد یا تاخیر می کرد و در عوض به طور کلامی از معلمان خود سو استفاده می کرد و آن ها را نادیده می گرفت
[ترجمه گوگل]رزماری غالبا غایب یا مضطرب و متداخل بین آشکارا سوءاستفاده از معلمان او و صاف کردن آنها را نادیده گرفت

10. Add garlic, rosemary, and 3 cups milk.
[ترجمه ترگمان]سیر، رزماری و ۳ فنجان شیر را اضافه کنید
[ترجمه گوگل]اضافه کردن سیر، رزماری و 3 فنجان شیر

11. Garnish with apple slices and rosemary sprigs.
[ترجمه ترگمان]garnish با تکه های سیب و شاخه های رزماری
[ترجمه گوگل]چاشنی برنج با سیب و گلابی رزماری

12. With a shiver, Rosemary sends the girl packing with a handful of cash.
[ترجمه ترگمان]رز ماری با لرز آن دختر را با یک مشت پول به کشتارگاه می فرستد
[ترجمه گوگل]روزمراری با یک درهم و برهمی، بسته بندی دخترانه را با چندین پول نقد ارسال می کند

13. Add remaining water, rosemary, thyme and salt; bring to a boil.
[ترجمه ترگمان]آب باقیمانده، رزماری، آویشن و نمک را اضافه کنید و بجوشانید
[ترجمه گوگل]آب باقی مانده، رزماری، آویشن و نمک اضافه کنید به جوش آوردن

14. Gently remove sprigs of rosemary from the stalk and sprinkle over chicken with chopped parsley.
[ترجمه ترگمان]یک شاخه رزماری را از ساقه جدا کنید و جعفری خرد شده را با جعفری خرد شده خرد کنید
[ترجمه گوگل]به آرامی برگهای گیاه رزماری را از ساقه جدا کنید و با مرغ خرد شده جعفری خرد کنید

پیشنهاد کاربران

رزماری


کلمات دیگر: